سرشناسه : سیدی ساروی٬ حسین
عنوان و نام پدیدآور : زلال زندگی: سیری در سیره نبوی/ حسین سیدی ساروی؛ تهیه شده در مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما.
مشخصات نشر : قم: موسسه فرهنگی طه، کتاب طه، 1386.
مشخصات ظاهری : 71 ص.
فروست : با پیامبر؛ 20.
شابک : 8000 ریال: 964-7019-90-4
وضعیت فهرست نویسی : برون سپاری
یادداشت : کتابنامه: ص. [61] - 71؛ همچنین به صورت زیرنویس.
عنوان دیگر : سیری در سیره نبوی.
موضوع : محمد (ص)، پیامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11ق. -- اخلاق
موضوع : محمد (ص)، پیامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11ق. -- فضایل
موضوع : سنت نبوی
موضوع : اخلاق اسلامی
شناسه افزوده : صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران. مرکز پژوهشهای اسلامی
رده بندی کنگره : BP24/46/س92ز8 1386
رده بندی دیویی : 297/93
شماره کتابشناسی ملی : 1204985
ص: 1
ضرورت و اهميت الگوپذيري كه همان آگاهي و گرايش به سيره بزرگان است, بر كسي پوشيده نيست. ازاين رو, هماره در طول تاريخ انسان ها در پي يافتن افرادي شايسته و موفق بوده اند تا با پيروي از آنان, به هدف هاي متعالي شان دست يابند. در اين زمينه, پيروي از سيره پيامبران و اولياي الهي به فرستادگان خداوند هستند, اهميتي ويژه دارد. خداوند سبحان در قرآن كريم به اين نياز بشري پاسخ گفته و با معرفي انسان هاي نمونه, آدميان را به پيروي از آنان فرا خوانده است. در اين ميان, پيروي از سيره پيامبر اعظم(ص) كه جامع اخلاق تمام پيامبران الهي است, اهميتي دوچندان دارد. پيامبر بزرگوار اسلام(ص), نيكوترين هدايت گري است كه مي توان سيره ايشان را در جنبه هاي مختلف فردي و اجتماعي, به كار بست و به كمال رسيد.
پژوهش حاضر كه در پاسخ به اين نياز مخاطبان رسانه ملي فراهمآمده است, كوشيده است برخي ابعاد فردي, خانوادگي و اجتماعي پيامبر اعظم(ص) را بر شمارد. با سپاس از تلاش هاي پژوهشگر ارجمند, جناب حجت الاسلام والمسلمين آقاي حسين سيدي ساروي, اميدواريم ره توشه مناسبي براي همكاران رسانه ملي باشد.
ص: 2
تربیت فرزندان، آرامش بخشی، حفظ پاک دامنی، نخستین فضای فراگیری تجربه ها و سنت و مهارت های گوناگون، اولین جایگاه تضمین سلامت جسم و روان، پایگاهی برای تبادل اندیشه ها (و در نتیجه رشد عقلانی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی زن و شوهر و به ویژه کودکان) و... از عوامل اهمیت داشتن خانواده در تمامی جوامع با فرهنگ های متفاوت است.(1) اهمیت جایگاه خانواده تا بدان جاست که غرب پس از ده ها سال تجربه تلخ درباره گسست و بلکه تزلزل خانوادگی، به تعبیر برخی از بزرگ ترین نظریه پردازان آن سامان، بار دیگر, ناگزیرانه در جست وجوی احیای خانواده برمی آید. در مقدمة کتاب «_به سوی تمدن جدید_» آمده است: از سوی دیگر تافلر معتقد است که یکی از مهم ترین پدیده های موج سوم، بازگشت دوران اقتدار و احترام و اهمیت خانواده است؛ زیرا در موج دوم (تمدن صنعتی)، نهاد قدرتمند «خانواده» رو به زوال گذاشت و تمام آنچه طی دوران موج اول از ویژگی های خانواده محسوب می شد، از دستش رفت. به این ترتیب که بیماران را به جای پرستاری در منزل، روانة بیمارستان ها کردند؛ کودکان به مدرسه و مهدکودک رفتند؛ سالخوردگان را به خانه سالمندان فرستادند؛ و زوج ها وقت خود را بیشتر در میهمانی و رستوران و تفریح گاه های گوناگون گذراندند. آنچه از خانواده باقی ماند، فقط پیوندهای عاطفی بود که البته می توانست به آسانی قابل گسستن باشد.
ص: 3
موج سوم مجدداً خانواده را احیا می کند و اختیارات و قدرت های گذشته را به خانه و خانواده بازمی گرداند. به این ترتیب که بسیاری با استفاده از کامپیوتر و فاکس و تلفن های چندکاره و وسایل ارتباطی مدرن به آموزش فرزندان خود در خانه خواهند پرداخت؛ اغلب نیازهای پزشکی - حتی جراحی های معمولی - را می توان با بهره گیری از کامپیوترهای رابوتیک متصل به مراکز پزشکی در منزل انجام داد و... نتیجه اینکه وقتی بیشتر وقت اعضای خانواده در منزل گذشت، روابط عاطفی نیز استحکام خواهد یافت و اهمیت و اقتدار خانواده به مراتب بیش از آن خواهد شد که در موج دوم وجود داشت یا دارد... (1)
برای من، به دلایلی که قبلاً گفتم، هیچ کدام از آنها کانون اصلی جامعه فردا نخواهد بود، بلکه در واقع این خانه است که مرکز تمدن آینده می شود.
به اعتقاد من، خانه در تمدن موج سوم از اهمیت شگفت انگیز و تازه ای برخوردار خواهد شد. رواج شیوه تولید برای مصرف، گسترش کلبه الکترونیک, ابداع ساختارهای جدید تشکیلاتی در اقتصاد، صنایع خودکار و تولید انبوه زدایی شده، همه اینها به بازگشت خانه به عنوان واحد مرکزی جامعه فردا اشارت دارند؛ واحدی که وظایف اقتصادی، بهداشتی، تربیتی و اجتماعی آن در آینده افزایش خواهد یافت، نه کاهش».(2)
ویژگی های خانواده را می توان چنین برشمرد:
1. از دیرباز وظیفه تولید مثل، پرورش کودک، تولید اقتصادی و ... را بر عهده دارد.
2. افراد متفاوتی با وظایف مشترک و گوناگون در آن حضور دارند.
ص: 4
3. در این سازمان، منافع مشترکی دنبال می شود.
4. حقوق متقابلی میان افراد یا اعضا موجود است.
5. تماس مستمر و رویارویی میان اعضا وجود دارد.
6. روابط منظم و مشخص میان اعضا برقرار می گردد و این روابط غالباً صمیمی و همه جانبه است.(1)
تعریف مدیریت و اهمیت مدیریت در خانواده، جایگاه زن و مرد در مدیریت خانواده، روحیه و راه های تقویت آن در خانواده، مفهوم تعادل و عدم تعادل در خانواده، بهداشت روانی خانواده، آسیب شناسی خانواده و... ده ها و صدها موضوع دیگر را می توان در مبحث خانواده مطرح کرد. این کتاب، تنها نگاهی دارد به رفتار مستقیم و غیرمستقیم پیامبر مهربانی در جنبه های گوناگون زندگی به ویژه تشویق به تشکیل خانواده، اهمیت همسر شایسته، عوامل تحکیم و تزلزل کانون خانواده، و... در یک جمله مباحثی که در چند سطر پیش از آنها صحبت شده است. اینک بر پژوهشگران است تا زوایای پنهان دیگر را از دیدگاه ایشان و سیزده کاروانسالاران بشریت بازگو کنند.
ص: 5
خانه کوچک و همسایه های بد را نامبارک می دانست.(1)
خوش نمی داشت وارد اتاق تاریک شود(2) و روشن کردن چراغ پیش از تاریک شدن هوا را مستحب می شمرد.(3) دستور داده بود قبل از خواب، درها را ببندند و چراغ و آتش را خاموش کنند. علّت این کار را نیز پیش گیری از آتش سوزی اعلام کرد.(4)
عایشه می گوید: «پیامبر به ما فرمان داده بود تا در خانه ها، جایگاه نمازی بسازیم و آن را پاکیزه و خوش بو کنیم».(5)
با فروش خانه و صَرف پول آن در کار دیگر مخالف بود و می فرمود: «کسی که خانه ای بفروشد و با پول آن، خانه دیگری نخرد، برکت نیابد».(6)
ص: 6
همچنین می فرمود: «هرگاه یکی از شما وارد خانه اش شود، سلام کند؛ چون این کار، برکت را فرود می آورد و فرشتگان با وی الفت می گیرند».(1)
در خانه اش، خجول تر از دوشیزگان بود؛ از اهل خانه نه غذایی می طلبید و نه علاقه اش به خوردنی ها را بیان می کرد. اگر غذایش می دادند، می خورد. آنچه می دادند، می پذیرفت و آنچه نوشیدنی می دادند، می نوشید. چه بسا خود برای خوردن و نوشیدن برمی خاست.(2)
در خدمت کارهای خانه بود و در تکه تکه کردن گوشت با اهل خانه همکاری می کرد.(3) بیشتر دوخت و دوز می کرد.(4)
چون به خانه می آمد، وقت خود را به سه قسمت تقسیم می کرد: بخشی برای خدا؛ بخشی برای خانواده و بخشی برای خود. آن ساعت را که به خود اختصاص داده بود، بین خود و مردم تقسیم می کرد. ابتدا خواص را به حضور
ص: 7
می پذیرفت و بعد هم با عموم ملاقات داشت. در نتیجه، آن ساعت هم که خاص خود آن بزرگوار بود، در اختیار یاران و اصحابش قرار می گرفت.(1)
درِ خانه را خود باز می کرد. گوسفندان را نیز می دوشید.(2) به خانواده اش غذای خوب می داد.(3)
عایشه می گوید:«شکم پیامبر هرگز سیر نشد.» منظور عایشه، «آکندن شکم از غذاست» به گونه مردمان عادی بر سر سفره های رنگین؛ تا به حلقوم خوردنی که معده را سنگین می کند، بدن را می فرساید، بی حالی و خواب آلودگی و تنبلی می آورد، حال نیایش را از آدمی می رباید و... . (4)
چون گوشت می خورد، سرش را به زیر نمی افکند. گوشت را بالا می آورد و با دندانش از استخوان جدا می کرد.(5) از هر دو دست در هنگام خوردن کمک می گرفت.(6)
روزی با دست راست خرما می خورد و هسته ها را در دست چپ نگه می داشت. گوسفندی در آن نزدیکی بود. حضرت، هسته ها را پیش گوسفند
ص: 8
گرفت. آن گاه خود، با دست راست، خرما می خورد و گوسفند از هسته های دست چپ وی می خورد. خرماها تمام شد و گوسفند رفت.(1)
می فرمود: «هنگام خوردن، کفش هایتان را بکنید که مایه آسایش پای شماست».(2)
چون با دست می خورد، از سه انگشتش استفاده می کرد و این خود سبب می شد تا لقمه ها کوچک باشند و به خوبی جویده شوند و از سوی دیگر پرخوری نیز رخ نمی داد.
دعوت از خویشان، نیکان و بینوایان را تشویق می فرمود.
پیش از خوردن، دستش را می شست یا وضو می گرفت و می فرمود: «خجستگی و برکت غذا، در وضوی پیش و پس از خوردن غذاست».(3)
برای دوری از گردن فرازی، روی زمین می نشست و غذا می خورد. هنگام خوردن، به چیزی تکیه نمی زد و می فرمود: «تکیه داده غذا نمی خورم».
اگر به هر دلیلی نمی خواست غذایی را بخورد، از آن عیب جویی نمی کرد.
حتی الامکان تنها غذا نمی خورد و می فرمود: «برای خوردن دور هم جمع شوید. خجستگی و برکت در این کار است».
خوردن را با نام آفریدگار آغاز می کرد و با ستایش او به پایان می برد.
هیچ گاه دیده نشد [آن قدر بخورد که] آروغ بزند.(4)
ص: 9
هنگام خوردن غذا، از آن قسمت غذا که جلو خودش بود، می خورد،(1) ولی وقتی خرما می خورد، آن را از جاهای مختلف ظرف برمی داشت.(2)
خوردنی ها و نوشیدنی ها را فوت نمی کرد.(3)
می فرمود: «ما گروهی هستیم که تا گرسنه نشویم، نمی خوریم و چون می خوریم، [کاملاً] سیر نمی شویم [، بلکه چند لقمه پیش از سیر شدن کامل، از خوردن دست می کشیم که برای تندرستی مفید است]».
اگر با دیگران غذا می خورد، اول از همه شروع می کرد [و برای این که دیگران خجالت نکشند]، آخرین کسی بود که از خوردن دست می کشید.(4)
می فرمود:«دل هایتان را با زیاد خوردن و زیاد نوشیدن نمیرانید؛ دل ها همانند کشتزارانند که هرگاه آب بسیار شود، می میرند».(5)
دیگران را از نگاه کردن به لقمه دیگران در سر سفره باز می داشت.
شب ها پس از نماز عشا شام میل می کرد و می فرمود:«شام خوردن را ترک نکنید؛ زیرا ترک آن سبب خرابی[= بیماری] بدن می شود».(6)
محبوب ترین غذا برایش غذایی بود که افراد بسیاری بر سر سفره بنشینند.(7)
ص: 10
غذای داغ نمی خورد و می فرمود: «بی برکت است و آفریدگار آتش به ما نمی خوراند. پس بگذارید سرد شود.» از آنچه برابرش بود، می خورد. با سه انگشت می خورد و گاهی انگشت چهارم را به کمک می گرفت. با دو انگشت نمی خورد و می گفت: «این نوع خوردن، شیطانی است».
اگر جایی مهمان بود، برای صاحب غذا دعا می کرد و دیگران را نیز تشویق می فرمود تا سکه سپاس گزاری از دیگران در اجتماع رونق گیرد.
بر ظرف غذا سرپوش می گذاشت و به دیگران نیز می فرمود چنین کنند.(1)
پس از خوردن، دست هایش را می شست و زیان های نَشُستن دستی را که با آن غذا خورده اند, یادآوری می کرد:«کسی که با دست چرب بخوابد و آن را نشوید، اگر چیزی [= ناگواری] بدو برسد، تنها خود را نکوهش کند».(2)
***
در پی شکار نمی رفت و شکار نمی کرد، ولی دوست داشت برایش شکار کنند و بیاورند. حضرت از گوشت شکار می خورد.(3)
نان و روغن می خورد. از گوشت گوسفند، سردست و کتف را دوست می داشت.(4)
ص: 11
به کدوتنبل، سرکه و خرمای عُجْوه(1) علاقه داشت.
در میان سبزی ها، کاسنی، ریحان و سبزی های نرم را دوست داشت.
هفت چیز گوسفند را نمی خورد: نرینه، بیضه ها، بول دان (مثانه)، کیسه صفرا، غده ها، فرج و خون.
_عثمان بن عفّان_ برای پیامبر فالوده ای آورد. حضرت از آن خورد و پرسید: «ای عبدالله! این چیست؟» عثمان گفت: «پدر و مادرم فدایت باد! عسل و روغن را در دیزی سنگی می ریزیم و روی آتش می گذاریم و آن را می جوشانیم. بعد مغز گندم آسیاب شده را با عسل و روغن مخلوط می کنیم تا بپزد. پس همین غذایی می شود که می بینید.» حضرت فرمود: «این غذایی پاکیزه است».
نان جو سبوس دار میل می کرد.(2)
غذایش بیشتر آب و خرما بود.
گوشت را بیش از هر غذایی دوست می داشت و می فرمود: «گوشت، بر قوه شنوایی می افزاید و سرور غذاهای این جهان و آن جهان است.» و «اگر از خدایم بخواهم هر روز مرا از آن بهره مند کند، انجام خواهد داد».
هماره گوشت با ترید (تلیت) و کدو حلوایی می خورد. به عایشه می فرمود: «ای عایشه! هرگاه دیگ بار می گذارید، کدو در آن بسیار بریزید که دل غمگین را شاد می کند.»(3)
ص: 12
در کاسه ای معمولی - نه چندان کوچک و نه چندان بزرگ - غذا میل می کرد.
نان را گرامی می داشت و می فرمود: «با آوردن نان بر سفره، خوردن را آغاز کنید و چشم انتظار غذای مهم تر نباشید.»(1) و رعایت این نکته و نبریدن و لگد نکردن آن را گرامی داشت نان می دانست.
از خرما و شیر ستایش می کرد و آنها را «دو [خوردنی] پاکیزه» می نامید.(2)
از پرخوری گوشت، افراد را باز می داشت.(3)
کباب می خورد.(4)
پنیر را با چاقو تکه تکه می کرد و میل می فرمود.(5)
حلوا و عسل را دوست می داشت و می خورد.
غذایی را که سیر داشت، نمی خورد و خود می فرمود به سبب بوی آن نمی خورد و غذا را به دیگران می داد تا بخورند(6) [؛ زیرا دیگران به اندازه او با مسلمانان و غیرمسلمانان سر و کار نداشتند و مردمان را چندان از بوی سیر نمی آزردند].
هنگام خوردن خرما، دقت می کرد تا کرم زده نباشد.(7)
ص: 13
خرما را با خربزه میل می کرد و می فرمود:«گرمای این [خرما] را با خنکای این [خربزه] می شکنیم».(1)
خامه، سرشیر و خرما را همواره دوست می داشت و می خورد.(2)
کشمش خیسانده در آب را می خورد و آب کشمش را پیش از تبدیل آن به شراب می نوشید.(3)
تمامی انواع غذاهای حلال را می خورد.(4)
گاه انگور را دانه دانه می خورد و گاهی خوشه آن را در دهان می گذاشت.(5)
می فرمود:«خداوندگارا! نان را برای ما خجسته کن و میان ما و نان جدایی میفکن؛ و اگر نان نبود، نه می توانستیم نماز بخوانیم و نه روزه بگیریم و نه می توانستیم واجب های خدایمان را انجام دهیم».(6)
خرما را بسیار می ستود و می فرمود:«خاندانی که خرما دارند، گرسنه نمی مانند».(7)
ص: 14
می فرمود:«هرگاه زنی فرزند زایید، نخستین چیزی که باید بخورد، خرمای تازه است و اگر در دسترس نبود، خرما[ی غیرتازه]. اگر چیزی برتر از خرما وجود داشت، آفریدگار پس از تولد عیسی آن را به حضرت مریم می خورانید».(1)
عسل را یکی از دو داروی شفابخش می دانست که خداوند آفریده است. می فرمود: «دارویی برتر از نوشیدن عسل نیست».(2)
«دین باور، غذایی را که خانواده اش دوست دارند، می خورد و منافق، خانواده اش را مجبور می کند غذایی را که او دوست دارد، بخورند.»(3)
به گوشت علاقه فراوان داشت و می فرمود:«ما پیامبران خوردن گوشت را بسیار دوست داریم.»(4)
می فرمود:«جبرئیل بر من فرود آمد و دستور داد هلیم بخورم تا کمرم محکم شود و بر عبادت پروردگارم توانا شوم».(5)
«کسی که خواهان حفظ [و حافظه ای نیرومند] است، پس باید عسل بخورد.»(6)
دیگران را به خوردن عدس سفارش می کرد.(7)
ص: 15
گوشت نمک سود خشک شده را گاه خالی و گاهی با نان می خورد.(1)
باذورج(2) و سبزی های نرم را دوست می داشت.
به شکم بارگان هشدار می داد: «آدمی ظرفی بدتر از شکم، پر نمی کند. برای انسان همین قدر غذا کافی است که [نیازهای بدنش را تأمین کند و] بنیه اش را نگه دارد».(3)
نوشیدن آب شیرین را دوست می داشت.(4)
آب را با مکیدن می نوشید و یک باره نمی بلعید. در آبی که می خواست بنوشد، نفس نمی کشید، بلکه صورتش را از آن برمی گردانْد و نفَس می کشید.(5)
هم ایستاده می نوشید، هم نشسته، ولی نشسته نوشیدن را برتری می داد.(6)
آب زمزم را می نوشید.
یارانش را سیراب می کرد. و وقتی به او می گفتند: «شما بنوشید،» می فرمود: «ساقی باید آخرین نفر باشد».
ص: 16
وقتی آب می نوشید، می فرمود: «سپاس خدایی راست که با مهربانی، ما را از آب گوارا سیراب کرد و آن را به خاطر گناهانمان شور و تلخ نساخت».(1)
پیش و پس از نوشیدن، خدای را سپاس می گفت و پس از نوشیدن شیر، دعای ویژه ای می خواند.
آب را در سه نفس و گاه [برای این که بگوید اشکالی ندارد،] به یک نفَس می نوشید. می فرمود:«سه نفس نوشیدن، لذیذتر؛ در هضم غذا، مؤثرتر و برای تندرستی بدن، مفیدتر است».(2)
در پایان نوشیدن، سه بار نام پروردگار را می برد و سرانجام سه بار او را می ستود.
برخی محبوب ترین نوشیدنی اش را آب شیرین خنک دانسته اند.(3) بعضی دیگر شیر را دوست داشتنی ترین نوشیدنی او به شمار آورده اند.
در کاسه های چوبین، چرمین و سفالین می نوشید.(4)
خوشش می آمد که در پیاله شامی بیاشامد و می فرمود:«این، پاکیزه ترین ظرف شماست».(5)
ص: 17
خفتن
به طور معمول در آغاز شب می خفت و در فرجام آن برمی خاست. گاه برای انجام دادن کار مردم، شب، زود نمی خوابید.
چون می خفت، بیدارش نمی کردند تا خود بیدار می شد.
هنگام خفتن، دست راست را زیر گونه راست می نهاد.(1)
هرگاه از خواب برمی خاست، پروردگار را سجده می کرد.(2)
مردمان را از خوابیدن بر پشت بام بدون نرده یا دیواره، باز می داشت.(3) ارتفاع مناسب دیوار را یک ذراع و یک وجب می دانست و می فرمود: «کسی که بر پشت بام بی دیواره بخوابد و ناگواری بر او رخ دهد، تنها خویش را سرزنش کند».(4)
اگر می دید مردی به رو خوابیده و بر باسنش پارچه ای نیست، با پایش به او می زد و می فرمود: «این نوع خوابیدن، منفورترین نوع خفتن در نزد خداوند است.»(5)
ص: 18
چگونگی خفتن
به پهلوی راست می آرمید و دست راستش را زیر گونه راست خویش می نهاد و می فرمود: «آفریدگارا! مرا [در] روزی که بندگانت را بر می انگیزانی، از عذابت [در امان] نگه دار».(1)
_عبادبن تمیم_ از عمویش چنین نقل می کند: «رسول خدا را دیدم که در مسجد خفته بود و یک پایش روی پای دیگرش قرار داشت».
چون برای خفتن به بستر می رفت، می فرمود: «ای آفریدگار، به نام تو زنده ام و می میرم.» دستانش را برابر صورتش می گرفت و سوره های «ناس»، «فلق» و «توحید» را می خواند و بر دستانش می دمید. سپس سه بار بر سر، صورت و پیکرش می کشید.
به مردی فرمود: «[موی سر و سیمای] خویش را اصلاح کن؛ این کار بر زیبایی ات می افزاید».(2)
می فرمود: «وقتی محاسن را در مشت گیرند، هرچه از مشت بیشتر باشد باید کوتاه شود.» پیامبر اصلاح گونه ها را نیز مستحب اعلام کرد.
فرمود: «کسی از شما شارب خود را بلند نکند؛ زیرا شیطان[= میکرٍب] آن را پنهان گاه خود قرار می دهد».
ص: 19
چیدن مو از بینی را مستحب اعلام کرد و فرمود:«شارب و موی بینی خود را بچینید و خود را بر این کار ملزم کنید. این کار بر زیبایی شما می افزاید».(1)
شانه زدن موی بلند را مستحب برشمرد. فرمود: «شانه زدن برای هر نماز - مستحب و واجب - پاداش دارد».(2)
می فرمود:«کسی که موی دارد، یا آن را کوتاه کند یا آن را به خوبی سامان دهد.»(3)
از مردان می خواست ناخن هایشان را کوتاه کنند.(4)
به مردی نگریست که محاسن بلندی داشت. فرمود:«چه می شد اگر محاسنش را اصلاح می کرد؟» خبر به آن مرد رسید. محاسنش را به گونه ای اصلاح کرد که نه بلند بود و نه کوتاه. سپس به دیدار حضرت آمد. پیامبر با دیدنش فرمود: «این گونه اصلاح کنید».(5)
می فرمود: «لباس های خود را بشویید؛ موهای خود را کوتاه کنید؛ مسواک بزنید؛ آراسته و پاکیزه باشید؛ زیرا یهودیان چنین نکردند و زنانشان زناکار شدند».(6)
به بانوان و حتی به دوشیزگان «فرمان» داده بود دستان خویش را با حنا خضاب کنند؛ خانم ها برای آراستگی پیش شوهران و دوشیزگان برای آن که دستانشان همانند دستان مردان [زمخت] نباشد.(1)
از خانم ها می خواست ناخن هایشان را بلند کنند و آن را زینت و آرایش می دانست.(2)
به یارانش سفارش می کرد: «تفریح و بازی کنید؛ همانا من دوست ندارم که در دین شما خشونتی دیده شود».(1)
_حسین، پسر زید_ می گوید:«از امام باقر پرسیدم: پدر و مادرم فدایت باد! آیا پیامبر شوخی هم می کرد؟ فرمود: ... از مهربانی او به پیروانش آن بود که با آنان شوخی می کرد تا بزرگی اش چنان برای آنها جلوه نکند که بدو ننگرند».(2)
امام صادق(ع) نیز هدف شوخی حضرت را «شاد کردن مخاطب»(3) بیان می کند، نه ریشخند و تحقیر کردن دیگران برای زبان آوری و گرم کردن مجلس.
_عبدالله_، پسر _حارث_ می گوید: «کسی را شوخ تر از رسول خدا ندیدم».(4)
عایشه می گوید:«حضرت بسیار شوخی می کرد و می فرمود: آفریدگار درباره شوخی راستگو بازخواست نمی کند».(5)
حضرت از _ابوهریره_ خواست تا با عرب ها شوخی نکند. روزی ابوهریره کفش حضرت را ربود و آن را نزد خرمافروش گرو گذاشت و خرما گرفت.
ص: 22
مشغول خوردن بود که پیامبر سر رسید و از او پرسید: «ای اباهریره! چه می خوری؟» پاسخ داد:«کفش پیامبر را!» (1)
مردی نزد پیامبر آمد و گفت:«نابود شدم! در ماه رمضان با همسرم آمیزش کردم.» حضرت فرمود:«بنده ای آزاد کن.»
- ندارم.
- پس دو ماه پشت سر هم روزه بگیر.
- [به خاطر ضعف بدنم] نمی توانم.
- پس شصت بینوا را سیر کن.
- [هزینه اش را] ندارم.
پیامبر ظرفی از خرما آورد و فرمود:
- فقیری پیدا کن و این را به او صدقه بده.
- چه کسی تهی دست تر از من است؟! به خدا قسم، اگر تمام شهر را بگردی، فقیرتر از خانواده ما پیدا نمی کنی.
حضرت خندید و فرمود: «پس در این صورت خودتان بخورید!»(2)
می فرمود: «مؤمن، خوش رو و بذله گوست؛ و منافق، تُرش رو و خشمگین».
ص: 23
_نعمان_ می گوید: «حضرت همواره صف های نماز ما را منظم می کرد؛ آن چنان که تیرهای کشیده و صاف را ردیف می کنند ... روزی برای آغاز نماز ایستاد و چیزی نمانده بود که تکبیره الاحرام را نیز بگوید که دید مردی سینه اش را جلو داده است؛ فرمود: بندگان خدا، یا صف هایتان را منظم کنید یا [همین بی نظمی در شما تأثیر می گذارد و] میانتان اختلاف خواهد افتاد».(1)
پیامبر هماره به تشکیل خانواده تشویق می کرد و مردمان را از بی همسری بیم می داد و می فرمود: «بیشتر دوزخیان، بی همسرانند».(1)
«دو رکعت نماز کسی که همسر دارد، بهتر از هشتاد و دو رکعت نماز انسان بی همسر است».(2)
همواره دیگران را به ازدواج آگاهانه تشویق می کرد تا هرکدام از همسران به آرامش دست یابند؛ آرامشی که در پرتو ثروت و شهرت به دست نمی آید. می فرمود: «بیچاره است، بیچاره است، بیچاره، مردی که همسر ندارد».
گفتند: «گرچه ثروتمند باشد؟»
- گرچه ثروتمند باشد. بیچاره است، بیچاره است، بیچاره، زنِ بی شوهر.
- گرچه ثروتمند باشد؟
- گرچه ثروتمند باشد.(3)
ص: 25
«وقتی مرد به همسرش و همسرش بدو می نگرد، پروردگار، مهربانانه به آنان می نگرد».
اهمیت همسر شایسته
«آدمی، پس از ایمان به خداوند، به چیزی برتر از همسری همدل دست نمی یابد».(1)
در سخنی دیگر، از بانوی شایسته، نه به عنوان گنج، بلکه «بهترین گنجینه» نام برده است: «آیا شما را از بهترین گنجینه آگاه کنم؟ زنی شایسته ...».(2)
«خداوند بیامرزد مردی را که [نیمه] شب برمی خیزد و نماز [شب] می خواند و همسرش را بیدار می کند و اگر زنش برنمی خیزد، مرد به صورتش [مهربانانه] آب می پاشد.
پروردگار بیامرزد زنی را که شب برمی خیزد و نماز [شب] می خواند و شوهرش را بیدار می کند و اگر شوهرش برنمی خیزد، به صورتش [مهربانانه] آب می پاشد».(3)
درباره کسانی که به سان موریانه در کانون گرم خانواده ها رخنه می کنند و بنیان های آن را با سخنان فتنه گرانه خویش سست می سازند، می فرمود: «خشم و
ص: 26
نفرین آفریدگار در این جهان و آن جهان بر کسی باد که میان مرد و زنی جدایی افکند و بر خداوند است او را با هزار سنگ دوزخی بکوبد.
و کسی که برای بر هم زدن میانه آن دو گام بردارد، ولی کارش به جدایی آنان نینجامد، مورد خشم خداوند والا و نفرین او در دنیا و آخرت است و پروردگار بدو [با مهربانی] نمی نگرد».(1)
«کسی که برای آشتی دادن زن و شوهری گام بردارد، پروردگار بدو پاداش هزار شهیدی می دهد که به راستی در راه خدا کشته شدند، و برای هر گام که برمی دارد و هر واژه ای که در این زمینه می گوید، عبادت یک سال را به او عطا می کند؛ سالی که روزهایش را روزه بوده و شب هایش را شب زنده داری کرده است».(2)
روزی _اُم سلمه_ از او پرسید: «پدر و مادرم فدایت! زنی دو شوهر داشت. آنان هر دو مردند و به بهشت رفتند. این زن با کدامین آنها زندگی خواهد کرد؟»
فرمود: «ای ام سلمه! زن، مردی را که خوش اخلاق تر و با خانواده بهتر است، برمی گزیند».(3)
ص: 27
عایشه می گوید: «شیوه رسول گرامی چنان بود که هرگاه می خواست به سفر رود، میان همسرانش قرعه می زد و نام هر کسی که درمی آمد، او را با خویش به سفر می برد».(1)
«مردی که دو همسر داشته باشد و میانشان به عدالت رفتار نکند، روز رستاخیز در حالی می آید که دستانش را بسته اند و نیمی از پیکرش کج [و فلج] است تا او را در دوزخ افکنند».(2)
«هر مردی که همسرش را بیش از سه بار کتک بزند، آفریدگار در روز رستاخیز، او را چنان رسوا می کند که مردمان نخستین و واپسین بدو بنگرند(3) [و آبرویش نزد همگان بریزد]».
«آیا کسی از شما همسرش را کتک می زند و بعد [از مدت کوتاهی] او را در آغوش می کشد؟(4)»
«از مردی در شگفتم که همسرش را می زند، درحالی که او [به خاطر این رفتار ناشایست] به کتک خوردن سزاوارتر است».(5)
«هر مردی که به همسرش سیلی زند، آفریدگار بلندپایه [در روز رستاخیز] به کلیددار دوزخ فرمان می دهد که هفتاد سیلی داغ از آتش دوزخ به او بزند».(6)
ص: 28
«همسرانتان را با چوب کتک نزنید که قصاص دارد».(1)
حضرت برای پاسداری از کانون گرم خانواده، سخن گفتن مردان با زنان و دوشیزگان بیگانه را بدون آنکه ضرورتی در کار باشد، ناپسند می شمرد.
«مردی که با زنی نامحرم شوخی کند، پروردگار [در رستاخیز] به خاطر هر واژه هزار سال زندانی اش می کند!»(2)
«بدانید که هیچ مردی با زن نامحرم خلوت نمی کند، جز آنکه سومین نفر آن جمع شیطان است».
به مردان توصیه می کرد: «پاک دامن باشید تا زنان شما پاکدامن باشند».(3)
«ملعون است ملعون، کسی که افراد تحت سرپرستی خود را رها سازد. بزرگ ترین گناه در نظر خداوند آن است که مردی افراد تحت سرپرستی خود را سرگردان گذارد».(4)
می فرمود: «در بهشت، مقامی است که جز سه تن بدان نرسند: ... [و یکی از آنها] کسی است که نان خورهایی دارد و صبور است.» امام علی(ع) پرسید:
ص: 29
«صبوری این صاحب خانوار یعنی چه؟» حضرت فرمود: «اینکه بر افراد تحت سرپرستی اش به خاطر خرج هایی که می کند, منت نمی گذارد.»(1)
همچنین می فرمود: «از ما نیست کسی که خداوند به او وسعت اقتصادی داده است، ولی او بر خانواده اش سخت می گیرد».
«درهمی که برای خانواده ات خرج می کنی، برایم محبوب تر است از دیناری که در راه خدا خرج بکنی».
به مردان می فرمود:«خدمتتان به همسرانتان، صدقه به شمار می آید(2) [و پاداش دارد]».
«ای علی! ... از من بشنو و من جز آنچه خدایم فرمان داده است، نمی گویم: هر مردی که همسرش را در [کار] خانه کمک کند، به تعداد موهای اندامش یک سال عبادت برایش محسوب می کنند؛ سالی که روزهایش روزه بوده و شب هایش را به پا خاسته باشد ... .
ای علی! کسی که در خدمت خانواده اش در خانه باشد و خودخواهی نورزد، آفریدگار نامش را در دیوان شهیدان می نگارد ... و برای هر قدمش، یک حج و یک عمره پاداش می دهد ... .
ای علی! ساعتی را در خدمت همسر بودن، برتر است از هزار سال پرستش و هزار حج و هزار عمره و آزاد کردن هزار برده و شرکت در هزار جهاد و عیادت هزار بیمار و حضور در هزار نمازجمعه و شرکت در هزار تشییع جنازه و سیر کردن
ص: 30
هزار گرسنه و ... و آزاد کردن هزار اسیر ... . چنین کسی چشم از جهان فرو نخواهد بست، جز آنکه جایگاهش را در بهشت خواهد دید ... .
ای علی! خدمت به همسر، کفاره گناهان بزرگ است و خشم پروردگار را فرو می نشاند».(1)
«در روز رستاخیز، خداوند والا می گوید: بنده من، کنیزم را به عهد خودم به عقدت درآوردم، تو [با نپرداختن مهریه] به عهدم وفا نکردی و به کنیزم ستم کردی. پس از نیکی های مرد می گیرند و به اندازه حق زن بدو می دهند. اگر مرد نیکی نداشته باشد، فرمان می رسد او را به خاطر شکستن پیمان در دوزخ افکنید».(2)
«کسی که زنی بگیرد و در اندیشه اش قصد پرداخت مهریه نداشته باشد، هنگام مرگ به سانِ زناکاران می میرد».(3)
«کسی که به زنی زیان رساند تا بدانجا که زن گوید: «مهرم حلال، جانم آزاد»، پروردگار برای آن مرد به مجازاتی کمتر از آتش دوزخ راضی نخواهد شد».(4)
عایشه می گوید: «رسول خدا همواره در تقسیم [اوقات و حقوق همسرانش] به عدالت رفتار می کرد و می فرمود: خداوندگارا! این سهم من است در آنچه بر آن
ص: 31
اختیار دارم؛ پس در آنچه اختیارش به عهده ام نیست[= قلبم] و تو مالک آن هستی، مرا سرزنش نکن».(1)
وقت خویش را میان همسرانش تقسیم می کرد ... همه، هر شب، در خانه همسری که نوبت او بود، جمع می شدند.(2)
در مصاحبت و رفتار با همسرانش نرم خوترین، بزرگوارترین مردمان و بسیار خنده رو بود.(3)
عایشه می گوید: «در ماندن نزد ما کسی را بر دیگری ترجیح نمی داد. کم بود روزی که او به همه ما سر نزند. بدون برقراری ارتباط جنسی با همسرانش دیدار می کرد تا به همسری می رسید که آن روز نوبت او بود. پس نزدش می ماند».(4)
انس می گوید: «زنان مرا نزد رسول گرامی فرستادند تا بگویم: ای فرستاده خدا! مردان به برکت جهاد گوی سبقت را ربودند؛ آیا کاری هست که ما با انجام آن پاداش کار جنگاوران راه خدا را دریابیم؟
ص: 32
ایشان فرمود: خانه داری شما، [همان] یافتن پاداش جنگاوران راه خداست».(1)
«هر زنی که [برای انجام کارِ خانه] برخیزد و برای همسرش نان بپزد و گرمای آتش آزارش دهد، آفریدگار آتش را بر او حرام کند».
مردی نزد پیامبر آمد و گفت: «همسری دارم که هرگاه وارد خانه می شوم، به پیشوازم می آید و چون بیرون می آیم، مرا بدرقه می کند. هرگاه غمگینم می یابد، به من می گوید: از چه رنج می بری؟ اگر به خاطر درآمد است که کسی جز تو[= آفریدگار] عهده دار آن است [و تو تنها باید تلاش کنی] و اگر به خاطر آن جهان است، پروردگار بر اندوهت بیفزاید».
حضرت فرمود: «خداوند کارگزارانی دارد که این زن از آنهاست. او نیمی از پاداش شهید را دارد».(2)
در پایان نبرد اُحد، به _حَمُنَه_، دختر _جحش_ گفتند: «برادرت کشته شد.» گفت: «خدایش بیامرزد. همه ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم.» گفتند: «شوهرت کشته شد.» گفت: «دریغا!» پیامبر با دیدن این صحنه فرمود: «مرد در دلِ زنش جایگاهی دارد که چیزی با آن برابری نمی کند».
ص: 33
«بهترین زنان شما زن خوش بو [برای شوهر] است و زنی که آشپز خوبی باشد».(1)
«آیا شما را از زنانی که اهل بهشتند، آگاه کنم؟ زن وفاداری که فرزند بسیار آورد، زود آشتی کند و همین که بدی کرد، [به همسرش] بگوید: دست من در دست توست [و در اختیار توام]، چشم بر هم نمی گذارم مگر اینکه از من راضی شوی».(2)
«بهترین زنان شما کسی است که مهریه اش کمتر است.»
«زنان قریش برترین زنانند ...[؛ زیرا] به خردسالان خود مهربانند و حقوق همسران خویش را رعایت می کنند».(3)
«بهترین زنان شما زنی است که اگر خود یا همسرش خشمگین شوند، به همسرش می گوید: دستم در دست توست. چشمانم به خواب نمی روند مگر از من خرسند شوی».(4)
می فرمود: «بهترین زنان، زنی است که برای همسرش بهترین زن باشد.»
«زن کم خرج، بابرکت ترین زن است».(5)
ص: 34
روزی فرمود: «آیا شما را از بدترینِ زنان آگاه کنم؟» گفتند: «آری».
فرمود: «او زنی است در خاندان خویش خوار، بر شوهر خود مسلط، ... کینه توز است. از انجام هیچ کار زشتی فروگذار نیست. هرگاه شویش نیست، خویش را می آراید. از سخنش پیروی نمی کند و فرمانش را نمی برد. پوزش همسرش را نمی پذیرد و گناهش را نمی بخشد».(1)
همواره در نیایش خود می گفت: «[خداوندگارا!] به تو پناه می برم از زنی که پیش از پیری طبیعی مرا پیر کند!»(2)
«هر زنی که شوهرش را با زبانش بیازارد، پروردگار نه انفاقش در راه خدا را می پذیرد، نه نماز مستحبی اش را و نه نیکی اش را، تا شوهرش را خرسند کند. حتی اگر آن زن روزها را روزه گیرد و شب ها [برای نماز] به پا خیزد و برده ها آزاد کند، ... [باز هم] نخستین کسی خواهد بود که وارد دوزخ می شود».(3)
«بدترین زنان شما، زنی است کم حیا، ترش رو، زبان دراز و بددهن».(4)
«بدترین زنان شما، زنی است کثیف، لجوج و سرکش».(5)
ص: 35
«هر زنی که به ناحق از همسرش قهر کند، در رستاخیز با _فرعون_ و _هامان_ در ژرفای دوزخ به سر خواهد برد، مگر آنکه توبه کند و برگردد».(1)
«هرگاه زنی به شوهرش بگوید: «از تو خیری ندیدم»، کارهای نیکش نابود می شود».(2)
«فتنه ای سخت را دیدید و تاب آوردید. من از فتنه ای سخت تر بر شما بیم دارم که از سوی زنان می آید؛ هنگامی که النگوی طلا به دست و پارچه های فاخر به بر کنند و [شوهران] توانگر خود را [برای تهیه لوازم غیرضروری] به زحمت افکنند یا [همسران] بینوا را برای تهیه چیزی که در دسترس [توانشان] نیست به زحمت افکنند».(3)
به بانوان هشدار می داد که: «وای بر زنان از دو چیز رنگین: طلا و جامه زیبا(4) [ی بس گران بها]».
می فرمود: «هیچ زنی نیست که [بی جا] خشمگنانه به شوهرش بنگرد، جز آنکه [روز رستاخیز،] خاکستر آتش دوزخ را به چشمانش سرمه کشند».(5)
«زن هنگامی که باردار می شود، تا زمانی که زایمان می کند و تا هنگامی که کودکش را از شیر می گیرد، [به خاطر رنج هایی که می کِشد] به سانِ مرزبان راه
ص: 36
خداست. پس اگر در این فاصله چشم از جهان فرو پوشد، پاداش شهید را دارد».(1)
«هر زنی که شوهرش را بر حج، جهاد یا دانش پژوهی یاری کند، پروردگار، پاداشی را که به همسر ایوب پیامبر داده است، به وی خواهد داد».(2)
«آفریدگار، رنج هووداری را بر بانوان و جهاد را بر مردان نگاشته است. هر زنی از روی ایمان و در انتظار پاداش پروردگار [نه از سر ضعف]، بر رنج هووداری شکیبایی ورزد، پاداش شهید را دارد».(3)
_انس_ می گوید:«کسی با زن و فرزندش مهربان تر از رسول گرامی نبود. حضرت پسری شیرخوار در حومه شهر داشت. به سوی آنجا رهسپار می شد و ما نیز با او می رفتیم. داخل خانه می شد. آتش می افروخت و بر آن می دمید. پسرش [ابراهیم] آراسته بود. او را می گرفت، می بوسید و می بویید و سپس برمی گشت. هنگامی که پسر چشم از جهان فروبست، فرمود: «او را در کفن نپوشانید تا بدو بنگرم.» کودک را آوردند. خویش را بر وی افکند و گریست».(4)
ص: 37
چون صبح می شد، بر سر فرزندان و نوه هایش دست [مهر] می کشید.
می فرمود: «هر درختی، میوه ای دارد و میوه دل، فرزند است.»(1)
«بوی فرزند، از بوهای بهشت است. فرزندانتان را زیاد ببوسید. روزی یکی از فرزندانش را روی زانوی خود نشانده بود و می بوسید و به او محبت می کرد. در این هنگام، مردی از اشراف به خدمت حضرت آمد و با دیدن این صحنه به حضرت عرض کرد: من ده پسر دارم و تا به حال هنوز هیچ کدامشان را برای یک بار هم نبوسیده ام.
پیامبر از این سخن چنان عصبانی شد که رنگ صورتش برافروخته و سرخ گردید. آن گاه فرمود:کسی که به دیگران رحم نکند، خدا نیز به او رحم نخواهد کرد».
احترام و مهرورزی به زنان [همسران]
به مردان سفارش می کرد:«کسی که همسری گرفته است، باید او را گرامی بدارد.»(2)
به مردان هشدار می داد:«خداوند همه گناهان را [با شرایطی] می بخشد، جز کسی را که ... مهریه را انکار کند(3) [و در روایتی دیگر: پرداخت آن را به تأخیر افکند]».
دوست داشتن زنان [= همسران] و آگاه کردن آنها از این محبت را مستحب اعلام کرد.(4)
ص: 38
می فرمود: «این که مرد به زنش بگوید: «تو را دوست دارم»، هرگز از دل زن بیرون نمی رود».(1)
«هر چه بر ایمان بنده ای افزوده شود، بر محبت او به زنان[= همسرش] افزوده می شود».(2)
به مردانی که گمان می بردند عشق به همسر - هرچند مانع از انجام وظایف دینی نشود - چندان کار پسندیده ای نیست، می فرمود: «به خاندان ما هفت چیز داده اند که نه به پیشینیان ما داده اند و نه به کسانی که پس از ما می آیند خواهند داد: ... [یکی از آنها] عشق به زنان[= همسران] است».(3)
«جبرئیل آن قدر سفارش زنان را کرد که گمان کردم طلاق دادن آنان حرام است».(4)
پیامبر، محبت به زنان و چشم پوشی از اشتباهات آنها را مستحب برشمرد.(5) در سفارشی طولانی فرمود: «برادرم، جبرئیل ... هماره سفارش زنان را به من می کرد تا آنجا که گمان بردم روا نیست مرد [با اعتراض] به همسرش بگوید: اَه!»(6)
ص: 39
«از خداوند والا درباره زنان پروا پیشه کنید. آنان [به سان] اسیران نزد شمایند. آنان را به عنوان امانت های خداوندی [به همسری] گرفته اید ... بر شما حقی واجب دارند؛ فرزندانتان را در درون خویش حمل می کنند تا [زمانی که] با زایمان [از این رنج طاقت فرسا] رها شوند. پس با آنان مهر بورزید و دلشان را به دست بیاورید. تا در کنار شما بایستند. زنان را ناپسندیده نشمارید و بر آنان خشم مگیرید. از آنچه [از مهریه و جز آن] به آنها داده اید، جز با رضایت خاطر و اجازه آنان، چیزی باز پس نگیرید...». (1)
«بهترین شما کسی است که ... برای همسرش بهترین [شوهر] است».
«مردی که بر بداخلاقی همسرش تاب بیاورد، پروردگار، پاداشی را که به خاطر تحمل ناگواری ها به حضرت «ایوب» داده است، به او خواهد داد.»(2)
«بهترین شما، کسانی هستند که برای زنان خود بهترین [شوهر] باشند. و من از همه شما برای خانواده ام، بهترم».(3)
بانوان
برای احترام، بانوان فرزنددار و بی فرزند را با کنیه(1) خطاب می کرد.
برای احترام به احساسات مثبت زنان، به مردان می فرمود:
«کسی که میان مادر و فرزندانش جدایی افکنَد، پروردگار در بهشت میان او و محبوبانش جدایی می افکنَد».(2)
«کسی جز بزرگوار، زنان را گرامی نمی دارد و کسی جز فرومایه به آنان توهین نمی کند».(3)
_رُبیعْ_، دختر _معوذ انصاری_ می گوید: «در کنار پیامبر می جنگیدیم. مردمان را سیراب می کردیم و زخمی ها را مداوا. کشتگان را به شهر برمی گرداندیم».
_اُم عطیه_ می گوید: «هفت جنگ در کنار پیامبر بودم. پشت سر مسلمانان حرکت می کردم. برایشان غذا می پختم. مجروحان را مداوا و از بیماران مراقبت می کردم».
انس می گوید: «بانوان آب می آوردند و مجروحان را مداوا می کردند».
انس می گوید: «در نبرد حنین، اُم سُلَیم، خنجری با خویش حمل می کرد. حضرت با دیدن او و خنجرش پرسید: [قضیه] این خنجر چیست ای امّ سلیم؟
ص: 41
گفت: این خنجر را برداشته ام تا اگر مشرکی خواست به من نزدیک شود، شکمش را سفره کنم! پیامبر خنده اش گرفت».(1)
بیعت بانوان با رسول خدا در روز عید فطر(2) و همچنین بیعتشان در روز فتح مکه، نشان حضور آنان در عرصه های گوناگون است.
روزی بانویی نزد پیامبر آمد و گفت: «ای فرستاده خدا! مردان از سخنانت بهره مند می شوند. برای ما روزی معین کن که نزدت بیاییم تا آنچه را از خدایت آموخته ای، به ما بیاموزانی.» حضرت فرمود: «در فلان روز و فلان جا گرد هم می آیید.» پس [در روز موعود] گرد آمدند و رسول خدا از مطالب وحیانی به آنان آموخت.(3)
احترام به احساسات سالم
مردی از خاندان پیامبر چشم از جهان فروبست. بانوان گرد آمدند و [بی فریاد] می گریستند. عمر برخاست تا مانع گریه آنان شود و آنان را بپراکنَد. پیامبر فرمود: «آنها را رها کن عمر! چشم می گرید و دل دردمند می شود و پیوند [خویشاوندی] نزدیک است».(4)
ص: 42
می فرمود: «مرا جوانان یاری کردند».
«خداوند در میان مردم، بیشتر از همه جوان کم سن و سالی را دوست دارد که زیباست و جوانی و زیبایی اش را در راه خداوند و پیروی از او به کار می گیرد. این جوان کسی است که پروردگار در برابر فرشتگان به او افتخار می کند و می فرماید: او بنده راستین من است».
«پروردگار، جوانی را دوست دارد که جوانی اش را در پیروی خداوند والا سپری کرده است».(1)
«برتری جوان نیایشگری که نوجوانی اش را عبادت کرده، بر پیری که پس از بالا رفتن سنش عابد شده، به سان برتری پیامبران است بر مردم(2) [عادی]».
«آفریدگار والا در برابر فرشتگان به جوان عابد افتخار می کند و می گوید: به بنده ام نگاه کنید؛ خواسته ها[ی ناروایش] را به خاطر من رها کرده است».(3)
«نزد خداوند چیزی محبوب تر از جوان توبه گر نیست.»(4)
«نزد خداوند، جوانِ گشاده دست خوش اخلاق، از عابد پیر تنگ چشم بداخلاق محبوب تر است».(5)
ص: 43
به جوانان احترام می گذاشت و برخلاف نظر برخی از سالمندان، آنان را به فرماندهی سپاه می گماشت یا به عنوان نماینده خویش برای فراخوانی مردم غیرمسلمان به اسلام، نزد آنها می فرستاد. عنایتی خاص به تربیت همه جانبه جوانان داشت و می فرمود: «دوست ندارم جوانان شما را جز در دو موقعیت ببینیم: یا دانش جو یا دانشمند. اگر جوانی چنین نباشد، کوتاهی کرده است. اگر کوتاهی کند، تباه می شود. و اگر تباه شد، گنه کار است. و اگر گناه و نافرمانی کند، سوگند به آنکه محمد را به حق، به پیامبری فرستاد، در آتش دوزخ جای می گیرد».
با حفظ شخصیت کودکان، «بیشترین شوخی را با بچه ها می کرد.»(1) تاریخ نویسان نوشته اند: «مهربانی با کودکان، شیوه و روش رسول خدا بود».(2)
به والدین سفارش می کرد: «با فرزندانتان به عدالت رفتار کنید؛ همان گونه که دوست دارید با شما به نیکی و مهربانی و عدالت رفتار شود».(3)
مردی را دید که یکی از دو فرزندش را می بوسد و دیگری را نمی بوسد. فرمود: «چرا با آنها به عدالت رفتار نمی کنی؟»(4)
به پدر و مادری که از گریه ها و بی تابی های کودک برمی آشوبند و طفل بی دفاع را به باد کتک می گیرند، می فرماید: «فرزندانتان را به خاطر گریه هایشان نزنید».
ص: 44
نفرین کردن فرزندان را خوش نمی داشت و می فرمود: «هر مردی که فرزندش را نفرین کند، بینوا شود.»(1)
«زمانی که به خردسالان وعده ای دادید، بدان وفا کنید. آنان شما را روزی دِه خود می پندارند».(2)
«خداوند درباره چیزی به اندازه زن ها و بچه ها خشمگین نمی شود».(3)
حضرت نماز ظهر و عصر را می خوانْد. دو رکعت پایانی را سریع خواند. چون نماز را سلام داد مردمان به او گفتند: «ای رسول خدا! آیا در نماز چیزی رخ داده است؟» پرسید: «چرا چنین می پرسید؟» گفتند: «دو رکعت آخر نماز را به شتاب خواندید.» به آنان فرمود: «آیا فریاد کودک را نشنیدید؟»(4)
از کنار کودکان که می گذشت، به آنان سلام می کرد(5) و می گفت: «تا پایان عمر این رفتار را ترک نخواهد کرد.»(6)
می فرمود: «کودکان، گل های خوش بوی خداوندی اند.» آنها را در دامن خویش می نشانید و می بوسیدشان. بسیار می شد که بر دهانشان بوسه می زد و می فرمود: «فرزندانتان را بسیار ببوسید. برای هر بوسه تان در بهشت، مقامی است. حتی فرشتگانی می آیند و مرتبه هایی برایتان [در بهشت] به تعداد بوسه هایتان می نویسند».
بوی بچه ها را بویی بهشتی می دانست.(7)
ص: 45
_عبدالله_، _پسر عامر_ می گوید: «من کودک بودم که حضرت به خانه ما آمد. رفتم که بازی کنم، مادرم صدایم زد و گفت: عبدالله، بیا تا چیزی به تو بدهم. پیامبر فرمود: چه می خواهی به او بدهی؟ مادرم گفت: خرما. رسول گرامی فرمود: اگر به او نمی دادی، دروغ گو به شمار می آمدی».(1)
می فرمود: «خانه ای که در آن کودک نیست، برکت ندارد».
«کسی که کودک گریانی را راضی و ساکت کند، آفریدگار آن قدر از بهشت بدو خواهد داد تا راضی شود».
به تأثیر آراستن کودک در روز عید در اینکه از کودکان آراسته دیگر خجالت نکشد، توجه داشت و می فرمود: «کسی که در روز عید، کودکی را بیاراید، پروردگار در رستاخیز، او را می آراید».
«کسی که هدیه ای را از بازار برای کودکش ببرد، همانند کسی است که صدقه ای را حمل می کند تا آن را به مقصد برساند».
«فردی که کودک دارد، باید با او کودکی کند».(2)
نوزادان را می آوردند تا حضرت برایشان نام بگذارد یا برای فرخندگی آنان دست به دعا بردارد. حضرت کودک را در آغوش می گرفت. در این لحظه گاه
ص: 46
کودک لباسش را آلوده می کرد. والدین نوزاد بر سر او فریاد می کشیدند. پیامبر می فرمود: «بگذارید ادامه دهد.» حضرت پس از مراسم نیایش یا نام گذاری، جامه خود را می شست.(1)
«سرکشی کودک در دوران کودکی، مایه افزونی عقل او در بزرگ سالی است».(2)
می فرمود: «کسی که پسرش را شاد کند، گویا برده ای از تبار اسماعیل - پسر ابراهیم پیامبر - را آزاد کرده است. و کسی که [با کاری یا هدیه ای] پسرش را خوشحال کند، گویا از هراس خداوند گریسته است».
«هرگاه یکی از شما به پسرش وعده ای می دهد، باید آن را انجام دهد».(3)
«خداوند بیامرزد پدر دختران را؛ دختران خجسته اند و دوست داشتنی...».(4)
«هیچ خانه ای نیست که در آن دختران باشند، جز اینکه هر روز دوازده برکت و رحمت از آسمان بر آن فرود می آید و دیدار فرشتگان از خانه قطع نمی شود و هر روز و شب برای پدر آنان عبادت یک سال را می نویسند».(5)
«چه خوب فرزندانی هستند دختران؛ نازک دل، مهیا برای کار، همدم، خجسته...».(6)
«بهترین فرزندان شما، دخترانند».(7)
ص: 47
«از خوش قدمی زن این است که نخستین فرزندش دختر باشد!»(1)
روزی بر فراز منبر رفت و پس از ستایش خداوند فرمود: «ای مردم! جبرئیل از سوی [خداوند] لطیف آگاه نزدم آمد و گفت: دوشیزگان، به سان میوه ها بر درخت اند. اگر میوه پخته شود، اما آن را نچینند، آفتاب آن را تباه می سازد و باد آن را می پراکند. همچنین اگر دوشیزگان به سنی رسند که آنچه را زنان [از مسائل جنسی] می فهمند دریابند، دارویی جز ازدواج برای آنان نیست. در غیر این صورت، از فاسد شدن آنان در امان مباشید؛ زیرا آنها انسانند(2) [و در معرض لغزش]».
«کسی که دل دختری از خاندانش را به چیزی شاد کند، آفریدگار پیکرش را بر آتش [دوزخ] حرام می سازد».(3)
«دادن هدیه باید از دختران آغاز شود. همانا پروردگار والا با دختران و زنان مهربان تر است و کسی که با آنان مهربان تر باشد، به سانِ کسی است که از بیم خداوند والا گریسته است».(4)
ص: 48
«کسی که دختر یا زنی را شاد کند، پروردگار در روز هراس بزرگ [= رستاخیز]، او را شاد می گرداند».(1)
«کسی که دختری داشته باشد و او را نیازارد و تحقیر نکند و پسرانش را بر او برتری ندهد، خداوند وارد بهشتش می کند».(2)
اگر تولد دختری را به او خبر می دادند، می فرمود:«گُلی است و روز ی اش با خداوند است».(3)
«کسی که سه دختر داشته باشد و آنان را تربیت کند و شوهر دهد و با آنان به نیکی رفتار کند، پاداش وی بهشت است».(4)
«با بانوان درباره دخترانشان شور کنید».(5)
«دختران را ناخوش ندارید که آنان مایه اُنس هستند».(6)
هرگاه می خواست دختری ... از خانواده خود را شوهر دهد، از پشت پرده او را مخاطب می ساخت و می فرمود: «فلانی از تو خواستگاری کرده است. اگر مایل نیستی،
ص: 49
بگو نه؛ چون نه گفتن خجالت ندارد و اگر مایل هستی، همان سکوت تو به منزله قبول است».(1)
می فرمود: «احترام به پیرمرد [و پیرزن] مسلمان، بزرگداشت خداوند است».(2)
جوانان را به احترام نهادن به کهن سالان تشویق می کرد و می فرمود: «هیچ جوانی، کهن سالی را به خاطر پیری اش گرامی نمی دارد، جز آنکه هنگام پیری خودش، خداوند کسی را برایش فراهم می کند که احترامش گذارد».(3)
امام صادق(ع) فرمود: «روزی دو مرد نزد حضرت آمدند. یکی پیر و دیگری جوان. مرد جوان پیش از همراه کهن سالش لب به سخن گشود. پیامبر فرمود: [ابتدا] بزرگ[تر] و بزرگ[تر]».(4)
خانواده ها را به احترام پیران فرامی خواند و می فرمود: «کهن سال در میان خاندانش، به سان پیامبر در میان امتش است.(5) از ما نیست کسی که کهن سالان ما را احترام نکند». (6)
ص: 50
پیامبر هیچ خدمت کاری را نفرین نکرد.(1)
مردی نزد پیامبر آمد و پرسید: «ای فرستاده خدا، تا چه حد از اشتباهات خدمت کاران بگذریم؟» حضرت خاموش ماند و سپس فرمود: «هر روز هفتاد بار!»(2)
هرگز در اعتراض به خدمت کارانش «اَه» نیز نگفت!(3)
«آنچه از کار خدمت کارت سبک کنی، پاداشی برای تو در ترازویت در روز رستاخیز است.»(4)
همیشه از خدمت کارش می پرسید: «کاری داری؟»(5)
می فرمود: «غذاخوردن با خدمت کاران نشانه فروتنی است؛ کسی که با آنان هم سفره شود، بهشت آرزومند اوست».(6)
وقتی خادم کسی غذایی می آورد که خود آن را تهیه کرده و دود آن را خورده است، باید وی را با خویشتن بنشاند و اگر چنین نمی کند، [دست کم] یک یا دو لقمه [از همان غذا] به او بدهد.(7)
ص: 51
بیماران را به خوردن و آشامیدن مجبور نمی کرد و دستور می داد چنین نکنند.(1)
از بیمار در دورترین بخش شهر عیادت می کرد، گرچه بیماری اش چشم درد بود.(2)
«از همه عبادت ها بهتر و پرپاداش تر آن است که [وقتی به عیادت می روی] زودتر از نزد بیمار برخیزی».(3)
آفریدگار در روز رستاخیز می گوید: «آدمی زاد! بیمار شدم، مرا عیادت نکردی.» [آدمی] گوید: «خدایا، چگونه تو را که پروردگار جهانیانی عیادت کنم؟» یزدان پاسخ می دهد: «مگر نمی دانستی که فلان بنده ام بیمار بود و او را عیادت نکردی؟ مگر نمی دانستی که اگر او را عیادت می کردی، مرا نزد او می یافتی؟»...(4)
«از آنکه تو را عیادت نمی کند، عیادت کن».(5)
می فرمود: «هرگاه دین باور بیمار شود، آفریدگار فرشته ای بر او بگمارد تا در ایام بیماری اش تمام کارهای خیری را که در حال سلامتی انجام می داد، برایش بنویسند».(6)
ص: 52
مهمان را گرامی می داشت و می فرمود: «یکی از حقوق مهمان بر میزبان آن است که با او تا دم در برود».(1)
اگر به مهمانی دادن تشویق می کرد، ابعاد دیگر را نیز درنظر می گرفت و می فرمود:
«خود را برای مهمان به زحمت نیفکنید؛ زیرا این کار سبب می شود او را دشمن بدارید و کسی که مهمان را دشمن بدارد، خداوند را دشمن می دارد و کسی که از خداوند نفرت داشته باشد، پروردگار [نیز] او را دشمن می دارد».
تا مهمان دست از خوردن نمی کشید، ایشان نیز دست از خوردن برنمی داشت.(2)
محبوب ترین غذا نزد پروردگار را غذایی می دانست که دست های زیادی برای خوردن آن دراز می شوند.(3)
می فرمود: «کسی که مهمانی نمی دهد، خیری در او نیست».(4)
«از کم خردی انسان آن است که مهمان خویش را به خدمت گیرد و به کار وادارد».(5)
ص: 53
با توجه به نقش بسیار مهم همسایه در آرامش روانی یا اضطراب آدمی، مردم را به نقش مهم همسایگی توجه می داد و می فرمود: «پیش از خرید خانه، همسایه[نیک] بجویید».(1)
«هماره جبرئیل درباره همسایه سفارش می کرد تا بدان جا که گمان کردم همسایه به زودی میراث بر خواهد شد. کسی که به پروردگار و روز رستاخیز باور دارد، همسایه اش را نیازارد».
نیازردن همسایه را تا بدانجا گسترش داد که فرمود: «اگر سگ همسایه ات را بزنی، همسایه ات را آزرده ای.»(2) و در نبرد تبوک فرمود: «کسی که همسایه اش را می آزارد، همراه ما نیاید!»
بدو گفتند: «فلان خانم روزها روزه می دارد و شب ها برای نیایش به پا می ایستد و در راه خدا انفاق می کند، ولی همسایه اش را با زبانش [نه در حد عملی] می آزارد.» فرمود: «خیری در او نیست و از دوزخیان است!»
گفتند: «خانم دیگری است که تنها نمازهای واجبش را می خواند و تنها ماه مبارک رمضان روزه می دارد، ولی همسایه اش را نمی آزارد.» فرمود: «او از بهشتیان است».(3)
ص: 54
روزی از یارانش پرسید: «آیا می دانید حق همسایه چیست؟ جز اندکی از آن را نمی دانید؛ آگاه باشید کسی که همسایه اش از گزند او در امان نباشد، به آفریدگار و قیامت ایمان ندارد. حق همسایه بر آدمی این است:
اگر همسایه اش از او پول طلبید، [در صورت امکان] به او وام دهد؛
اگر به همسایه اش نیکی رسید، به او تبریک بگوید؛
اگر به همسایه اش گزندی رسد، دلداری اش دهد؛
اگر میوه ای می خرد، به او هدیه دهد و اگر به رایگان چیزی نمی بخشد، پس آن را پنهانی به خانه خویش برد؛
خانه اش را چنان بلند نسازد که مانع عبور باد و نسیم شود، مگر با اجازه او؛
به فرزندش چیزی ندهد که بچه های همسایه [به خاطر محرومیت از آن چیز غمگین و] خشمگین شوند».
سپس فرمود: «همسایه ها سه دسته اند: دسته اول سه حق دارد: حق مسلمان بودن، حق همسایگی و حق خویشاوندی؛ دسته دوم دو حق دارد: حق اسلامی و حق همسایگی؛ گروه سوم نیز همسایگان کافرند که تنها از حق همسایگی برخوردارند».(1)
خوش همسایگی را سبب افزایش درآمد و عمران و آبادی روستاها و شهرها می دانست و می فرمود: « ... همسایه خوب بودن سبب افزونی رزق و سامان یافتن و آباد شدن شهرها و سرزمین ها [و در روایتی دیگر: دنیا] می شود».
ص: 55
می فرمود: «اگر دو همسایه [هم زمان] مرا دعوت کنند، دعوت کسی را می پذیرم که خانه اش نزدیک تر است؛ زیرا او به همسایگی نزدیک تر است و اگر یکی زودتر مرا دعوت کند، دعوت او را می پذیرم».(1)
آزار همسایگان را امری طبیعی می پنداشت و می فرمود: «تا روز رستاخیز، هرجا مؤمنی وجود داشته باشد، همسایه ای هم خواهد بود که او را آزار دهد».(2)
تا چهل خانه از هر طرف را همسایه اعلام کرد.(3)
«همسایه را گرامی بدار، گرچه کافر باشد».
«احترام همسایه، همانند احترام مادر است!»(4)
«وقتی کسی می خواهد مِلک خویش را بفروشد، باید نخست به همسایه خویش پیشنهاد دهد».(5)
«کسان و همسایگان دانشمند، از همه مردم به او بی رغبت ترند».
بر دسته شمشیرش نوشته شده بود: «با کسی که پیوند [خویشاوندی را] از تو گسسته است، بپیوند ...».(6)
ص: 56
می فرمود: «کسی که پیوند خویشاوندی گسسته است، با ما هم نشین نشود؛ چرا که لطف [خداوندی] بر گروهی که میان آنان قطع رحم است، فرود نمی آید».(1)
_جابربن عبدالله_ می گوید: «رسول گرامی از کنار ما عبور کرد ... و فرمود: ای مسلمانان! از خداوند پروا پیشه کنید و با خویشان پیوند برقرار کنید ... همانا بوی بهشت از فاصله هزار سال راه استشمام می شود، ولی کسی که پیوند خویشی بگسلد، آن را استشمام نمی کند».(2)
با خویشاوندان خود می پیوست، بی آنکه آنان را بی جهت بر دیگران برتری دهد.
با همه تأکیدی که بر پیوند خویشاوندی داشت، مرزهای ارزش را در هم نمی شکست. می فرمود: «هرگاه یکی از شما می خواهد محرمی - همانند خواهر، عمه یا خاله اش - را که به بلوغ رسیده است، ببوسد، باید بر سر یا میان چشمانش بوسه زند و لب ها یا گونه هایش را نبوسد».(3)
با همه سفارشی که درباره خویشاوندان می کرد، همگان را از ازدواج با خویشاوندان نزدیک باز می داشت و می فرمود: «فرزندتان رنجور خواهد شد».(4)
در سخنی دیگر نیز فرمود: «از غیرخویشاوند همسر برگزینید تا فرزندتان رنجور نشود.»(5)
ص: 57
«کسی که به سوی خویشاوندی می رود تا با مال و جانش با او پیوند برقرار کند، آفریدگار والا، پاداش صد شهید را به وی عطا فرماید و برای هر گامش چهل هزار پاداش نویسد و چهل هزار گناه [شخصی] از وی بزداید و به همین مقدار بر درجه اش بیفزاید؛ گویا صد سال صبورانه خداوند را عبادت کرده است».(1)
«نیکوکاری و پیوند [با خویشان]، عمرها را طولانی، شهرها را آباد و دارایی را زیاد می کند؛ گرچه انجام دهندگان آن بدکاران باشند».
«با خویشان دوستی کنید، [اما] همسایه شان نشوید که همسایگی [و اصطکاک های طبیعی] میان شما کینه ها پدید می آورد».(2)
برای پیوند خویشاوندی می فرمود: «بهترین صدقه ها آن است که به خویشاوندی که دشمن توست، چیزی بدهی».(3)
در کتاب نامه بخش عربی نواقصی دیده می شود که مربوط به ناشران عرب یا برنامه نویسان سی دی «معجم فقهی» است و تلاش نویسنده در دستیابی به شناسنامه کامل کتاب ها به جایی نرسیده است. همچنین هرجا به مکارم الاخلاق ارجاع داده شده، منظور مکارم الاخلاق شیخ طبرسی است، نه مکارم الاخلاق ابن ابی الدنیا. گاهی نیز نام یک کتاب، مشترک میان نویسندگان مختلف است. در این
ص: 58
صورت، نام نویسنده کتابِ مقصود را داخل پرانتز آورده ایم تا آشکار شود کدام یک از آن کتاب ها مورد نظر ماست.
ص: 59
1. ابن یعقوب، احمد (ابن واضح یعقوبی)، _تاریخ یعقوبی_، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، تهران, شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم, 1371.
2. اتابکی، پرویز، _فرهنگ جامع کاربردی عربی - فارسی فرزان_، نشر فرزان، تهران, چاپ اول, 1378.
3. دلشاد تهرانی، مصطفی، _سیره نبوی_ (منطق عملی - دفتر دوم: سیره اجتماعی)، تهران, سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1372.
4. رازی، فریده، _فرهنگ واژه های فارسی سره برای واژه های عربی در فارسی معاصر_، تهران, نشر مرکز، چاپ دوم, 1372.
5. رجب زاده، رضا، _نگاهی دوباره به سیمای پیامبر_، انتشارات رستگار، 1374.
6. رضی، شریف، _نهج البلاغه_، ترجمه: محمد دشتی، قم, مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین، چاپ اول, 1379.
7. قمی، عباس، _توتیای دیدگان_،_ زندگانی خاتم پیامبران_، (ترجمه کحل البصر فی سیره سید البشر،) ترجمه: هوشنگ اُجاقی و جواد قیومی، تهران, نشر آفاق، چاپ اول, 1375.
8. قمی، عباس، _منتهی الآمال_، قم, انتشارات هجرت، چاپ ششم 1371.
9. مرکز مطالعات و تحقیقات حوزه نمایندگی ولی فقیه در وزارت جهاد کشاورزی، _طبیعت و کشاورزی از دیدگاه اسلام_، تهران, مؤسسه شقایق روستا، چاپ اول, 1382.
10. ناجی جزایری، سید هاشم، _حمایت از حیوانات در اسلام_، قم, دارالثقلین، 1379.
11. نقیب پور، سیده علیه، _بنیاد شناختی سیمای نبوی از منظر امام علی(ع)_، قم, انتشارات وثوق، چاپ اول, زمستان 1379.
ص: 60
1. أبوغدّه، دکتور حسن، _قطوف نبویّه للنّساء_، ریاض, مکتبه العبیکان، الطبعه الاولی, 1417ه . ق / 1997م.
2. آلبانی، محمدناصر، _ارواء الغلیل فی تخریج أحادیث منار السبیل_، التحقیق: زهیرالشّاویش، بیروت, المکتب الاسلامی، الطبعه الثانیه, 1405ه .ق / 1985م.
3. ابراهیم، محمد أبوالفضل (محقّق)، _شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید_، داراحیاء الکتب العربیه.
4. ابن أبی الدنیا بغدادی، عبدالله بن محمدبن عبید، _الرّضا عن الله بقضائه_، التحقیق: ضیاء الحسن السلفی، بومبای, دارالسلفیه، الطبعه الاولی, 1410ه . ق.
5. ابن أبی الدنیا، الحافظ ابی بکر عبدالله بن عبید، _مکارم الاخلاق_، التحقیق: مجدی السّید ابراهیم، مکتبه القرآن.
6. ابن أبی بکر هیثمی، نورالدین علی، _بغیه الباحث عن زوائد مسندالحارث_، التحقیق: مسعد عبدالحمید محمد السعدنی، دار الطلائع.
7. ابن أبی دنیا، عبدالله بن محمد بن عید، _العمر و الشیب_، التحقیق: د. نجم عبدالله الخلف، الریاض, مکتبه الرشد، الطبعه الاولی, 1412ه . ق.
8. ابن ابی الدنیا، حافظ أبی بکر عبدالله بن عبید، _الشّکر لله عزّوجلّ_، التحقیق: یاسین محمد السواس - عبدالقادر الارناؤوط، دار ابن کثیر، الطبعه الثانیه 1407ه . ق / 1987م.
9. ابن ادریس الشافعی، _الامام محمد_، اختلاف الحدیث.
10. اسمعیل بخاری، محمد، الادب المفرد، التحقیق: محمدفؤاد عبدالباقی، مؤسسه الکتب الثقافیه، الطبعه الثالثه, 1409ه . ق / 1989م.
11. ابن شرف النووی الدمشقی، _یحیی_، الاذکار النوویه، دارالفکر.
12. ابن عبدالرحمن بن خلاد رامهرمزی، ابوالحسن، _أمثال الحدیث المرویه عن النبی_، التحقیق: أحمد عبدالفتاح تمام، بیروت, مؤسسﺔ الکتب الثّقافیه، الطبعه الاولی, 1409ه . ق.
13. ابن عبدالرحمن بن عمر وصابی حبشیی، أبی عبدالله محمد، _البرکه فی فضل السّعی و الحرکه_، بیروت, دارالمعرفه، 1414ه . ق / 1993م.
14. ابن مسلم بن قتیبه، امام أبی محمد عبدالله، _تأویل مختلف الحدیث_، التحقیق: الشیخ اسماعیل الاسعردی، بیروت, دارالکتب العلمیه.
1. ابن موسی جعفر بن طاووس، سید رضی الدین محمد، _اقبال الاعمال_، المحقق: جواد القیّومی الاصفهانی، مکتب الاعلام الاسلامی، الطبعه الاولی, 1414ه . ق.
ص: 61
2. ابن هندی فتنی، محمد طاهر، تذکره الموضوعات.
3. ابن أبی الدنیا، أبی بکر، _حسن الظّنّ بالله_، تحقیق: مخلص محمد، الریاض, دار الطّیبه، الطبعه الثانیه 1408ه . ق / 1988 م.
4. ابن أبی العاصم، _الاحاد والمثانی_، التحقیق: باسم فیصل احمد الجوابره، دارالدرایه، الطبعه الاولی, 1411 ه . ق / 1991م.
5. ابن الجوزی، امام أبی الفرج عبدالرحمن، _الوفا بأحوال المصطفی_، تحقیق: مصطفی عبدالواحد، دارالکتب الحدیثیه.
6. ابن حنبل، امام احمد، _مسند أحمد_، بیروت, دار صادر.
7. ابن شهر آشوب، _مناقب آل ابی طالب_، التحقیق: لجنه من اساتذه النجف الاشرف.
8. ابن عبدالغفاربن فیض أبومطیع السّندی، عطاءالله (جمع و ترتیب)، _الاربعون فی التّبسّم و الضحک_، بیروت, دارالجیل، الطبعه الثانیه 1414ه . ق / 1994م.
9. ابن محمد قرشی، عبدالله، _الاعتبار و أعقاب السرور و الاحزان_، التحقیق: د. نجم عبدالرحمن خلف، عمان, دارالبشیر، الطبعه الاولی 1413ه . ق/ 1993م.
10. ابن موسی جعفربن طاووس، سید علی، _الامانِ من اخطارالاسفار والازمان_، تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت، الطبعه الاولی, 1409ه . ق.
11. ابوشهبﺔ، دکتور محمد بن محمد، _السیره النبویّه فی ضوء القرآن والسّنّه__ _(دراسه محرّره جمعت بین اصالﺔ القدیم و جدّه الحدیث)، دمشق, دارالقلم، الطبعه الثانیه, 1412ه . ق / 1992م.
12. ابوغدّه، عبدالفتاح، _الرّسول المعلّم_، _و اسالیبه فی التعلیم_، بیروت, مکتب المطبوعات الاسلامیه بحلب، الطبعه الاولی, 1417ه . ق / 1996م.
13. ابی محمد، عبد بن حمید، _المنتخب من مسند عبدبن حمید_، التحقیق: السید صبحی البدری السامرائی - محمود محمد خلیل الصعیدی، مکتبه النهضه العربیه، الطبعه الاولی, 1408 ه . ق / 1988م.
1. احسائی، ابن أبی جمهور، _عوالی اللئالی_، التحقیق: السیدمرعشی والشیخ مجتبی العراقی، الطبعه الاولی, 1403ه . ق / 1983م.
2. احمد، ابن عبدالعزیز بن قاسم حدّاد، _اخلاق النبی__ فی القرآن و السّنّه_، دارالغرب الاسلامی، الطبعه الاولی 1996م، بیروت.
ص: 62
3. اسکافی، محمد بن همام، _التمحیص_، التحقیق: مدرسه الامام المهدی، قم, مؤسسه الامام المهدی.
4. اشعری قمی، احمد بن محمد بن عیسی، _النّوادر الاشعری_، التحقیق: مدرسه الامام المهدی بقم المقدسه، قم, مؤسسه مدرسه الامام المهدی بقم المقدسه، الطبعه الاولی, 1408ه- . ق.
5. بحرانی، سیدهاشم، _حلیه الابرار_، تحقیق: الشیخ غلام رضا مولانا البحرانی، مؤسسه المعارف الاسلامیه، الطبعه الاولی, 1411ه . ق.
6. بحرانی، کمال الدین میثم بن علی، _شرح کلمات أمیرالمؤمنین علی_، تحقیق و نشر: میرجلال الدین الحسینی الارموی المحدّث، 22 محرم 1390ه . ق.
7. بخاری، محمد بن اسماعیل، _صحیح بخاری_، بیروت, دارالفکر.
8. بدری، سید سامی، _السیره النبویّه_ (تدوین مختصر مع تحقیقات و اثارات جدیده)، قم, الطبعه الاولی, 1420ه .ق.
9. برجلانی، محمد بن الحسین، _الکرم و الجود و سخاء النفوس_، التحقیق: د. عامرحسن صبری، دارابن حزم، الطبعه الثانیه, 1420ه . ق.
10. برقی، احمد بن محمد بن خالد، _المحاسن_، التحقیق: السید جلال الدین الحسینی، دارالکتب الاسلامیه.
11. بیهقی، احمد بن الحسین بن علی، _السنن الکبری_، دارالفکر.
12. بیهقی، احمد بن حسین، _فضائل الاوقات_، التحقیق: عدنان عبدالرحمن مجید القیسی، مکه المکرّمه, مکتبه المناره، الطبعه الاولی, 1410ه . ق.
13. ترمذی، محمد بن عیسی بن سوره، _الشمائل المحمدیه والخصائل المصطفویه_، تحقیق: سیدعباس الجلیمی، بیروت, مؤسسﺔ الکتب الثقافیه.
14. ترمذی، محمد بن عیسی، _سنن ترمذی_، التحقیق: عبدالرحمن محمدعثمان، دارالفکر، الطبعه الثانیه.
15. تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، _شرح الاخیار فی فضائل الائمه الاطهار_، التحقیق: السیدمحمد الحسینی الجلالی، مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرّفه.
1. تمیمی مغربی، نعمان بن محمدبن منصوربن احمدبن حیون، _دعائم الاسلام_، التحقیق: آصف بن علی اصغر فیضی، دارالمعارف، 1383ه- . ق / 1963م.
2. تمیمی، احمد بن علی بن المثنی، _مسند أبی یعلی الموصلی_، التحقیق: حسین سلیم أسد، دارالمأمون للتّراث.
ص: 63
3. تنوخی، قاضی أبی علی الحسن بن ابی القاسم، _الفرج بعد الشّدّه_، قم, منشورات الشریف الرضی، الطبعه الثانیه, 1364ه . ش.
4. تیمی اصبهانی، اسماعیل بن محمدبن افضل، _دلائل النبوه_، التحقیق: محمدمحمد الحداد، ریاض, دارالطیّبه، الطبعه الاولی 1409ه . ق.
5. ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، _الغارات_، التحقیق: السید جلال الدین محدث.
6. جعفری، احمد بن علی بن محمد، _جزء ابن عمشلیق_، التحقیق: خالدبن محمدبن علی الانصاری، بیروت, دار ابن الحزم، الطبعه الاولی 1416 ه . ق.
7. جوهری، علی بن الجعد بن عبید، _مسند ابن جعد_، التحقیق: ابی القاسم عبدالله بن محمدالبغوی - عامر احمد حیدر، بیروت, دارالکتب العلمیه.
8. حاکم نیسابوری، محمد بن محمد، _مستدرک الحاکم_، التحقیق: الدکتور یوسف المرعشی، بیروت, دارالمعرفه، 1406ه . ق.
9. حر، عاملی، _الفصول المهمّة فی اصول الائمه_، تحقیق: محمدبن محمدحسین القائینی، مؤسسه معارف اسلامی امام رضا، الطبعه الاولی, 1418 ه . ق.
10. حر، عاملی، _تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه_، التحقیق: الشیخ عبدالرحیم الربانی الشیرازی، بیروت, داراحیاء التراث العربی.
11. حرانی، ابن شعبه، _تحف العقول عن آل الرسول_، التحقیق: علی اکبر الغفاری، قم, مؤسسه النشر الاسلامی لجماعه المدرسین، الطبعه الثانیه, 1404 ه . ق / 1363 ه . ش.
12. حسینی صدر، سید علی، _وصایا الرّسول لزوج البتول_، قم, دراسه مشروحه جامعه فی وصایا سیّد المرسلین لامیرالمؤمنین، دار الامام الرضا، الطبعﺔ الاولی 1421ه . ق.
13. حلوانی، حسین بن محمد بن حسن بن نصر، _نزهه الناظر وتنبیه الخاطر_، تحقیق: مدرسﺔ الامام المهدی، قم, الناشر: مدرسﺔ الامام المهدی، الطبعه الاولی 1408ه . ق.
14. حلّی، احمد بن فهد، _عده الداعی ونجاح السّاعی_، تحقیق: احمد الموحدی القمی، قم, مکتبه الوجدانی.
15. حلّی، محمد بن ادریس، _مستطرفات السرائر_، التحقیق: لجنﺔ التحقیق، قم, الطبعه الثانیه 1411ه . ق، جامعه المدرسین.
1. حمیدی، ابی بکر عبدالله بن الزبیری، _مسند الحمیدی_، التحقیق: حبیب الرحمن العظمی، بیروت, دارالکتب العلمیه، الطبعه الاولی 1409ه . ق / 1988م.
2. حمیری بغدادی، ابوالفضل عبدالله، _قرب الاسناد_، التحقیق: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم, مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، الطبعه الاولی, 1413ه . ق.
ص: 64
3. حنبلی، ابوالفرج عبدالرحمن بن احمد بن رجب، _التخویف من النّار و التعریف بحال دار البوار_، دمشق, مکتبه دارالبیان، الطبعه الاولی, 1399 ه . ق.
4. حنطلی مروزی، اسحاق بن ابراهیم بن مخلد، _مسند ابن راهویه_، التحقیق: الدکتور عبدالغفور عبدالحق حسین برد البلوسی، المدینه المنوّره, مکتبه الایمان، الطبعه الاولی, 1412ه . ق / 1991م.
5. حوفی، دکتور احمد محمد، _من أخلاق النبی_، دار نهضه مصر للطّبع والنّشر.
6. خیثمﺔ بن سلیمان بن حیدره، _من حدیث خیثمه بن سلیمان القرشی الاطرابلسی_، التحقیق: د. عمرعبدالسلام تدمری، بیروت, دارالکتاب العربی، الطبعه1400ه . ق.
7. دارقطنی، علی بن عمر، _سنن الدارقطنی_، التحقیق: مجدی بن منصور بن سیدالشوری، بیروت, دارالکتب العلمیه، الطبعه الاولی 1417ه . ق / 1996م.
8. دارمی، عبدالله بهرام، _سنن دارمی_، دمشق, مطبعه الاعتدال.
9. داماد، محقق، _اثنا عشره رساله (شارع النجاه و عیون المسائل)_، مکتبه السیّد الداماد.
10. راوندی، ضیاءالدین ابن الرّضا فضل بن علی الحسنی، _النّوادر_، تحقیق: سعیدرضا علی عسکری، دارالحدیث، الطبعه الاولی 1407ه . ق.
11. راوندی، قطب الدین، _الخرائج و الجرائح_، تحقیق: مؤسسه الامام المهدی، قم, مؤسسه الامام المهدی.
12. رضی، شریف، _المَجازات النّبویّه_، التحقیق: طه محمد الزینی، قم, مکتبه بصیرتی.
13. زرندی حنفی، جمال الدین محمد بن یوسف بن الحسن بن محمد، _نظم درر السمطین فی فضائل المصطفی والمرتضی والبتول والسبطین_، الطبعه الاولی 1377ه . ق / 1958م.
14. زمخشری، محمود بن عمر، _الفائق فی غریب الحدیث_، بیروت, دارالکتب العلمیه، الطبعه الاولی, 1417ه . ق.
15. زّواوی، ربیع عبدالرؤوف، _وصف الرّسول کانّک تراه_، الدوحه, دارالثقافه، الطبعه الثانیه 1417 ه . ق / 1997م.
1. زیعلی، جمال الدین، _نصب الرّایه لاحادیث الهدایه_، التحقیق: أیمن صالح شعبانی، قاهره, دارالحدیث، الطبعه الاولی 1415ه . ق / 1995م.
2. سجستانی، سلیمان بن اشعث، _سنن ابوداود_، التحقیق: محمدسعید اللحام، بیروت, دارالفکر.
ص: 65
3. سراج الدین، عبدالله، _سیّدنا محمد رسول الله_، _شمائله الحمیده، خصاله المجیده_، حلب, مکتبه دارالفلاح، الطبعه السادسه 1410ه . ق / 1990م.
4. سلمی النیسابوری، أبی بکر محمدبن اسحاق بن خزیمه، _صحیح ابن خزیمه_، التحقیق: دکتور محمدمصطفی الاعظمی، المکتب الاسلامی، الطبعه الثانیه, 1412 ه . ق.
5. سلیم، عمرو عبدالمنعم، _آداب الخطبه والزفاف فی السّنّه المطهره و معه بحث مهم فی جواز تحلّی النّساء بالذهب المحلق_، ریاض, دارالضیاء، الطبعه الاولی, 1421 ه . ق / 2000 م.
6. سیوطی، امام جلال الدین عبدالرحمن بن أبی بکر، _الشمائل الشّریفه_، و شرحها للامام المناوی زین الدین محمدمحمد عبدالرّؤوف بن تاج العارفین المناوی، شرکه دارالعلم للطباعﺔ والنشر، الطبعﺔ الاولی, 1412ه . ق / 1991م.
7. سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن بن أبی بکر، _الجامع الصغیر_، بیروت, دارالفکر، الطبعه الاولی 1410ه . ق.
8. سیوطی، عبدالرحمن، _اسباب الورود الحدیث أو اللمع فی اسباب الحدیث_، دارالمفکّر، الطبعه الاولی, 1416 ه . ق.
9. شافعی، امام، _کتاب المسند_، التحقیق: مطبعه بولاق الامیریه والنسخه المطبوعه فی بلاد الهند، بیروت, دارالکتب العلمیه.
10. شعرانی، سید عبدالوهاب، _لواقح الانوار القدسین فی بیان عهود المحمدیه_، الناشر: مصطفی البابی الحلبی واولاده، الطبعه الثانیﺔ, 1393 ه . ق.
11. شهید ثانی، _مسکّن الفؤاد عند فقد الاحبّه والاولاد_، التحقیق: قم, مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، مؤسسﺔ آل البیت لاحیاء التراث، الطبعه الاولی, 1407ه . ق.
12. شهید ثانی، _منیه المرید فی ادب المفید والمستفید_، التحقیق: رضا المختاری، قم, مکتب الاعلام الاسلامی، الطبعه الاولی, 1409ه . ق / 1368ه . ش.
1. شیخ صدوق، _الخصال_، التحقیق: علی اکبر غفاری، قم, جماعﺔ المدرسین فی الحوزه العلمیه.
2. شیخ صدوق، _ثواب الاعمال_، قم, منشورات الرّضی، الطبعه الثانیه 1368ه . ش.
3. شیخ صدوق، _علل الشرائع_، المکتبه الحیدریه 1386ه . ق / 1966م.
4. شیخ صدوق، _کمال الدین و تمام النعمه_، التحقیق: صحّحه وعلّق علیه: علی اکبر الغفاری، قم, مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین.
ص: 66
5. شیخ صدوق، _معانی الاخبار_، التحقیق: علی اکبر الغفاری، انتشارات اسلامی، 1361ه . ش.
6. شیخ صدوق، _من لایحضره الفقیه_، التحقیق: علی اکبر غفّاری، جامعه المدرسین، الطبعه الثانیه, 1404 ه . ق.
7. شیخ طِّبْرَسی، ابی نصر الحسن بن الفضل، _مکارم الاخلاق_، تحقیق: علاء آل جعفر، مؤسسه النّشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المقدّسه، قم, الطبعه الاولی 1414ه . ق.
8. شیخ طوسی، _الاستبصار_، التحقیق: السیدحسن الخرسان، تصحیح: الشیخ محمد الآخوندی، دارالکتب الاسلامیه.
9. شیخ طوسی، _تهذیب الاحکام_، التحقیق: السیدحسن الخرسان، تصحیح: الشیخ محمد الآخوندی، دارالکتب الاسلامیه، الطبعه الرّابعه 1365 ه . ش.
10. شیخ، صّدوق، _عیون أخبار الرضا_، التحقیق: الشیخ حسین الاعلمی، بیروت, مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، الطبعه الاولی.
11. شیروانی، مولی حیدر علی بن محمد، _ما رواه العامّه من مناقب اهل البیت_، تحقیق: شیخ محمد حسّون، الطبعه المنشورات الاسلامیه، الطبعه 1414 ه . ق.
12. ضحّاک، عمر بن أبی عاصم، _کتاب السّنّه_، التحقیق: محمد ناصرالدین الالبانی، بیروت, المکتب الاسلامی, الطبعه الثالثه, 1413ه . ق / 1993م.
13. طباطبایی، سید محمدحسین، _سنن النبی_، مع ملحقات ... محمدهادی الفقهی، قم, مؤسسه النشر الاسلامی، الطبعه الثانیه 1422ه . ق.
14. طبرانی، سلیمان بن احمد، _کتاب الدعاء_، التحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، دارالکتب العلمیه، الطبعه الاولی, 1413ه . ق.
15. طبرسی، ابوالفضل علی، _مشکاه الانوار فی غرر الاخبار_، قدّم له: صالح الجعفری، مکتبه الحیدریه فی النجف، الطبعه الثانیه, 1385ه . ق / 1965م.
1. طبری امامی، محمد بن جریر بن رستم، _المسترشد فی امامه أمیرالمؤمنین_، التحقیق: الشیخ احمد المحمودی، مؤسسه الثقافه الاسلامیه لکوشانبور، الطبعه الاولی.
2. طبری، ابی جعفر محمدبن جریربن رستم، _دلائل الامامه_، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیه مؤسسه البعثه، قم, الطبعه الاولی, 1413ه . ق.
3. طّوسی، محمد بن حسن ، _الامالی_، التحقیق: قسم الدراسات الاسلامیه مؤسسه البعثه، دارالثقافه، الطبعه الاولی, 1414 ه . ق.
ص: 67
4. طّیالسی، أبی داود، _مسند أبی داود الطّیالسی_، بیروت, دارالحدیث.
5. عاشور، عبداللطیف، _موسوعه الطیر والحیوان فی الحدیث النّبوی_، القاهره, مکتبه القرآن.
6. عاقولی، علامﺔ محمد بن محمد بن عبدالله، _الرّصف (لما روی عن النبی__ من الفعل والوصف ویلیه شرح الغریب)_، بیروت, مؤسسه الرسالﺔ، الطبعه الاولی, 1414ه . ق / 1994م.
7. عاملی، حر، _تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه_، قم, تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت لاحیاء التّراث، الطبعه الثانیه 1414 ه . ق.
8. عاملی، شیخ حسین عبدالصّمد (والد البهائی العاملی)، _وصول الاخیار الی اصول الاخبار_، تحقیق: السید عبداللطیف الکوهکمری، مجمع الذخائر الاسلامیه.
9. عبدالرحیم، مروان (إعداد)، _66 وصیه من وصایا الرسول_، عمان دارالبیارق، الطبعه الثانیه, 1419ه . ق / 1988م.
10. عبدالرزاق، ابی بکر، _مصنّف عبدالرزاق_، التحقیق: حبیب عبدالرحمن العظمی، المجلس العلمی.
11. عبدالله ابن محمد بن عبید بن أبی الدنیا، محمد، _اهمیه و آداب اللّسان_، التحقیق: أبواسحاق الجوینی، دارالکتاب العربی، الطبعه الاولی 1410 ه . ق.
12. عجلونی جراحی، اسماعیل بن محمد، _کشف الخفاء و مُزیل الالباس_، دارالکتب العلمیه، الطبعه الثانیه, 1408ه . ق.
13. عسقلانی، امام ابن حجر، _فتح الباری شرح صحیح بخاری_، دارالمعرفه للطّباعه والنشر، الطبعه الثانیه.
14. عسکری، سیدمرتضی، _أحادیث ام المؤمنین عائشه (أدوار من حیاتها)_، قم, المجمع الاسلامی، الطبعه الاولی, 1418 ه . ق.
15. عظیم آبادی، محمد شمس الحق، _عون المعبود شرح سنن ابی داود_، دارالکتب العلمیه، الطبعه الثانیه 1415ه . ق.
1. عندلیب، حمزه (جمعه و رتّبه)، _نحن والاولاد فی مآثر اهل البیت_ _النبوه_، قم, دلیل ما، الطبعه الاولی 1422ه . ق / 1380.
2. غازی، داود بن سلیمان بن یوسف، _مسندالرّضا_، تحقیق: محمدجواد الحسینی الجلالی، مرکز النشر التابع لمکتب الاعلام الاسلامی، الطبعه الاولی, 1418ه . ق.
3. فارسی، عماد الدین علی بن بلبان (محمدبن حبان بن احمد)، _صحیح ابن حبّان_، التحقیق: شعیب الارناؤوط، مؤسسه الرّساله، الطبعه الثانیه, 1414ه . ق / 1993م.
ص: 68
4. فوری، مبارک، _تحفه الاحوذی فی شرح الترمذی_، بیروت, دارالکتب الاسلامیه، الطبعه الاولی, 1410 ه . ق.
5. قاضی، محمد عبدالحکیم، (جمع و دراسه و تحقیق)، _اللباس والزّینه من السنّه المطهّره_، القاهره, دارالحدیث،الطبعه الاولی, 1409 ه . ق / 1989م.
6. قزوینی، حسن مرتضی،_ -الرّسول الاکرم مدرسه الاخلاق_، بیروت, دارالبیان العربی، الطبعه الاولی, 1411ه . ق / 1991م.
7. قزوینی، محمد بن یزید، -سنن ابن ماجه-، التحقیق: محمدفؤادعبدالباقی، بیروت, دارالفکر.
8. قسطلانی، شیخ احمد بن محمد، -المواهب اللّدُنیه بالمِنَح المحمدیه-، شرحه و علّق علیه: مأمون بن محی الدین الجنّان، طبعﺔ جدیده کامله، بیروت, دارالکتب العلمیه، الطبعه الاولی, 1416ه . ق / 1996م.
9. قضاعی، محمد بن سلامﺔ، -مسند الشّهاب-، التحقیق: مجدی عبدالحمید السلفی، بیروت, مؤسسه الرساله، الطبعه الاولی, 1405ه . ق, 1985م.
10. قمی، ابن بابویه (والد شیخ صدوق)، -الامامه والتبصره من الحیره-، التحقیق: مدرسه الامام المهدی، قم.
11. کلینی، -الکافی-، التحقیق: علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیﺔ آخوندی.
12. لخمی طّبرانی، سلیمان بن احمد بن أیوب، -المعجم الاوسط للطّبرانی-، التحقیق: ابراهیم الحسینی، دارالحرمین.
13. لخمی طبرانی، سلیمان بن احمد بن أیوب، -المعجم الصغیر للطّبرانی-، دارالکتب العلمیه، بیروت.
14. لخمی طّبرانی، سلیمان بن احمد بن أیوب، -المعجم الکبیر-، التحقیق: حمدی عبدالمجید السلفی، القاهره, مکتبه ابن تیمیه، الطبعه الثانیه.
1. لخمی طبرانی، سلیمان بن احمد بن ایوب، -مسند الشّامیین-، التحقیق: حمدی عبدالمجید السلفی، مؤسسه الرّساله، الطبعه الثانیه, 1417ه . ق, 1996م.
2. لیثی واسطی، علی بن محمد، -یون الحِکم و المواعظ-، التحقیق: حسین الحسنی البیرجندی، دارالحدیث، الطبعه الاولی 1376 ه . ش.
3. مؤسسﺔ آل البیت لاحیاء التّراث (محقّق)، -مسائل علی بن جعفر-، علی بن جعفرالصادق، قم, المؤتمر العالمی للإمام الرضا، الطبعه الاولی, 1409ه . ق.
ص: 69
4. مازندرانی، مولی محمدصالح، -شرح اصول کافی-.
5. متّقی، هندی، -کنز العمّال-، التحقیق: الشیخ بکری الحیانی، الشیخ صفوه السقا، بیروت, مؤسسه الرسالﺔ.
6. مجلسی، محمدباقر، -بحارالانوار-، بیروت, مؤسسه الوفاء، الطبعه الثانیه المصحّحه 1403ه . ق / 1983م.
7. محمود نصّار، -صفه طعام و شراب النبی-، مراجعه: احمدعبدالتوّاب عوض، القاهره, دارالفضیله.
8. محمودی، شیخ محمدباقر، -نهج السّعاده فی مستدرک نهج البلاغه-، الطبعه الاولی 1396ه . ق.
9. مفید، -الاختصاص-، التحقیق: علی اکبر غفاری، قم, جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه.
10. مفید، -اوائل المقالات-، التحقیق: ابراهیم الانصاری الزنجانی الخوئینی، بیروت, دارالمفید، الطبعه الثانیه، 1414ه . ق / 1993م.
11. مناوی، محمدعبدالرؤوف، -فیض القدیر-، شرح الجامع الصغیر، تحقیق: احمد عبدالسّلام، بیروت, دارالکتب العلمیه، الطبعه الاولی 1415ه . ق.
12. نسائی، احمد بن شعیب، -سنن النّسائی-، دارالفکر، الطبعه الاولی 1348ه . ق / 1930م.
13. نعمانی، محمد بن ابراهیم، -الغیبه-، التحقیق: علی اکبر الغفاری، طهران, مکتبه الصّدوق.
14. نقاش، محمد بن علی بن عمرو، -فوائد العراقیین-، التحقیق: مجدی السّیّد ابراهیم، القاهره, مکتبه القرآن.
15. نمازی شاهرودی، شیخ علی، -مستدرک سفینه البحار-، تحقیق: الشیخ حسن بن علی النمازی، مؤسسه النشر الاسلامی لجماعه المدرسین بقم المشرفه، الطبعه, 1419ه . ق.
1. نوری طبرسی، -مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل-، مؤسسه آل البیت لاحیاء التّراث، الطبعه الاولی, 1408ه . ق.
2. نووی دمشقی، أبی ذکریا یحیی بن شرف، -ریاض الصالحین من حدیث سیّد المرسلین-، دارالفکر، الطبعه الثانیه، 1411ه . ق.
3. نووی، -صحیح المسلم بشرح النووی-، بیروت, دارالکتاب العربی، الطبعه الثانیه 1407 ه . ق.
ص: 70
4. نیسابوری، ابن الجارود، -المنتقی من السنن المسنده-، التحقیق: عبدالله عمرالبارودی، بیروت, مؤسسه الکتاب الثقافیه، الطبعه الاولی, 1408ه . ق / 1988م.
5. نیسابوری، ابن الجارود، -المنتقی من السنن المسنده-، التحقیق: عبدالله عمر البارودی، بیروت, مؤسسه الکتاب الثقافیه، الطبعه الاولی 1408ه . ق / 1988م.
6. نیسابوری، محمد بن فتّال، -روضه الواعظین-، التحقیق: السیدمحمد مهدی السیدحسن الخرسان، قم, منشورات الرّضی.
7. نیسابوری، مسلم، -صحیح مسلم-، بیروت, دارالفکر.
8. هیثمی، نورالدین، -مجمع الزوائد و منبع الفوائد-، دارالکتب العلمیه، 1408 ه . ق / 1988م.
9. کاشانی، مولی محسن، -المحجّه البیضاء فی تهذیب الاحیاء-، صحّحه و علّق علیه: علی اکبر غفّاری، الجزء الرابع، طهران, مکتبه الصّدوق، 1340ه . ش.
10. کتانی، محمد بن جعفر، -من هدی الحدیث النّبوی: نظم المتناثر من الحدیث المتواتر-، التحقیق: شرف حجازی، دارالکتب السلفیه، الطبعه الثانیه.
11. کراجکی، ابن الفتح محمد بن علی، -کنزالفوائد-، مکتبه المصطفوی، الطبعه الثانیه, 1410ه . ق.
12. کوفی اهوازی، الحسین بن سعید، -المؤمن-، التحقیق: مدرسه الامام المهدی بالحوزه العلمیه، الناشر: مدرسه الامام المهدی بالحوزه العلمیه، الطبعه الاولی, 1404ه . ق.
13. کوفی قاضی، محمد بن سلیمان، -مناقب الامام أمیرالمؤمنین-، التحقیق: الشیخ محمدباقر المحمودی، مجمع الثّقافه الاسلامیه، الطبعه الاولی, 1412ه . ق.
1. ابن أبی شیبه، -المصنّف-، التحقیق: سعیدمحمد اللّحّام، دارالفکر، الطبعه الاولی 1409ه . ق.
ص: 71